2777
2789
عنوان

شما انتخاب همسرتون هستید یا کس دیگه پیداتون کرد؟

| مشاهده متن کامل بحث + 1507 بازدید | 88 پست

همکار بودیم 

بعد به یکی از همکارام گفت باهام صحبت کنه اجازه بدم با خانواده بیان اومدن و الانم عاشقشم

بنظرم انتخاب خانواده اصلا خوب نیست خواهر شوهرم میگه خواهرشوش به داداشش معرفیش کرد حالا تا باهم بحثشون میشه شوهرش میگه تو انتخاب خانوادمی نه خودم 😔

 الهم صلی علی محمد وآل محمد🤲 خواهش میکنم هرکی امضامو خوند واسه سلامتی داداشم یه صلوات بفرسته🙏🙏

من تو سه تا عروس مادرشوهرم تنها عروسيم كه سنتي نبودم و خودمون دوست بوديم. جالبه كه بيشترين احترام رو واسم ميذارن و خيلي كمتر تو كارم دخالت ميكنن. چون از اول دخالتي نداشتن. واسه اون دو تاي ديگه به نظرم هميشه تو ذهنشونه كه ما اين زن رو اول پستديديم و يه جوري از زير دست ما رد شده. البته بعضيا هستن كه با انتخاب پسرشون خيلي بد برخورد ميكنن

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

من انتخاب مادرشوهرم بودم و بعد شوهرم منو پسندید منم با توجه ب سن کمی ک داشتم جواب مثبت ندادم ولی دیگ دل آقامون گیربود و کلی اصرارکردن تا قبول کردم و الان خداروشکر میکنم برا داشتنش.اخلاق خیلی مهمه خدا خودش کمک کنه همه ازدواجا خوب صورت بگیره

واقعا؟

اره متاسفانه چندی پیش داشت باهام درد و دل میکرد خیلی براش ناراحت شدم 

گفتم زیادی لوسش کردی یه مدت بهش توجه نکن تا ادم بشه

 الهم صلی علی محمد وآل محمد🤲 خواهش میکنم هرکی امضامو خوند واسه سلامتی داداشم یه صلوات بفرسته🙏🙏

من و همسرم انتخاب کرد اما سنتی...

سه سال پیش مادرشوهرم اومدن خواستگاری ازدواجم درست نشد بعد از دوسال دوباره اومدن و درست شد.مادرشوهرم همیشه میگه توی این دوسال پسرم هیچ جای دیگه نیومد خواستگاری اما زمانی که دوباره شما و پیشنهاد دادم قبول کرد.

من حتی خواستگارامم خودشون منو انتخاب میکردن و میومدن

یکبار خونه یکی از اقوام برای یک مراسمی بودیم بعدش زنگ زدن گفتن همسایشون میخواد بیاد برای اشنایی بیشتر 

مامان پسر رو من قبلا دیده بودم و میدونستم عمیقا دوست داره با خانواده ما وصلت کنه حتی هر بار منو میدید وقتی دست میداد خیلی گرم وصمیمی بود

اومدن خونمون

قرار شد یکبار دیگه خودش تنها بیاد با هم صحبت کنیم

اولین سوالی که ازش پرسیدم این بود:

مادرتون معرفی کردن که شما اومدین؟ گفت حالا که اینجور شد پس اجازه بدید بگم

من تو خونه خودمون بودم هنوز نیومده بودم خونه فامیلتون در دو تا خونه باز بود شما کنار باباتون نشسته بودین من از تو خونه خودمون شما رو دیدم یهو همسایه بالاییمون بهم زد گفت داری چیکار میکنی فکر نمیکنی زشته کارت باباش کنارش نشسته؟؟!!


بگذریم که پسره از اون پسرا بود... اما بازم اگه همون روز میگفت مامانم شما رو معرفی کرد میگفتم جوابم منفی ه

بزرگترین شکوه ما در هرگز نیفتادن نیست، بلکه در برخاستن پس از هر بار سقوط است.

مردها همیشه خودشون می پسندند و انتخاب می کنند

دوره قاجار که نیست که سر سفره عقد همدیگه رو ببینند

ولی ممکنه اولین بار خودشون طرفشون رو ببینند و بپسندند یا اینکه از طرف کسی معرفی بشن

من رو خواهر و مادر همسرم اول تو محل کار دیدند و بهش معرفی کردند. بعد هم با هم آشنا شدیم و نهایتا ازدواج

خیلی هم راضی ام شکر خدا

مهم خوشبخت شدنه فرقی نمیکنه با چه سیستمی ازدواج و اشنایی صورت میگیره 

قبل از پرسیدن هر سوالی بگو به من چه ؟؟؟ اگه واقعا بهت ربط داره پس حق داری بپرسی ، و الا سرت بکن تو خشتکت مرسی 

منو همسایه معرفی کرد به خانواده شوهرم که دوست خانوادگی هم بودن

بعد مادر همسرم اول اومد ببینه با معیارای کلی پسرش همخوان هستیم بطور کلی...یا نه

که اینم درخواست همسرم بوده وگرنه بهش میگفتن خودت پیدا کن اون گفته نه اول شما بگردید اگه نپسندیدم خودم اقدام میکنم

این بخاطر این بود که مثلا بعضیا همون اول پسره میره دخترو ببینه و خوشش نمیاد و برنمیگرده و دختره دچار آسیب روحی میشه و فکمیکنه مگه چه عیبی داشتم که پسره برنگشت!!


بعد که مادرش دیده بود از نظر کلیت همخوان با خواست پسرشم با پسرش اومدن و پسرش پسندید....اما من نپسندیدم و بشدت ازش متنفر بودم خوشم نیومد ازش.....ولی اون اونقدر ادامه داد و پافشاری کرد و رو انتخابش موند که دلمو بدست آورد الان همسرشم و حالم خوب خوبه😊


یعنی آشنایی اولیه معرفی شدم ولی انتخاب همسرم بودم

خواهرشوهرم توماشین منو دید هی ه اون یکی خواهرشوهرم میگفت خودشه همونه خودشه

منم ترسیده بودم گفتم شاید دزدی کردم بعدفعمیدم‌شوهرم خصوصیات منو میخاسته وقتی اومد خواستگاری روز اول عاشقم‌شد ولی من نه گریه کرده‌بود گفته بود یااین یا هسچکس دیگه

خواهشا برامشکلاتم یه صلوات‌مهمونم کنید😔
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792