امیدی هست؟؟

خداییشم سخته برای یه پسر اونم الان ک شما هم کنارشی و هم نیستی 

خوب اگر دوسش داری یکم توقعت رو بیار پایین و ازدواج کن.

خوب چرا کنارشی؟مگه مجبوری؟

ولش کن 

خیلی سخته برای یه پسر مجرد که بخواد غریزه جنسیشو کنترل کنه اونم وقتی کنار شماست.

توام مسئولی در قبالش 

غریزه پسرا مثل دخترا نیست گناه دارن بخدا 

لطفا نیاید ریپلای کنید که کنترل کنترل...اگر متاهلید برید از شوهراتون راجع به کنترل غریزه تو دوران مجردی بپرسین ببینین چقدر سخت بوده براشون

نه مثل من بدبخت ک گیر یه گرگ افتادم

[QUOTE=64304195]این هیچیییی نداره..نه کار دارهدنه سربازی رفته نه درسش تموم شده پدرمادرشم میگن ما پول تداریم حمایتش ک ...[/Q

تو این سه سال چیکار کرده خب

خب بزار بیاد خاستگاری ولی اگه میدونی بابات قبولش نمیکنه چرا باهاش موندی

چون هیچ وقت تمایلات ی زن به پای مرد نمیرسه 

این ذات یه زنه که میتونه هم خودشو کنترل کنه هم سالیان سال بدون مرد باشه ،ولی برای مرد خیلی سخته 

یکم مطالعه کن متوجه میشی

من شوهرم سرباز بود بهش بله گفتم

کار ثابت و حقوق درست درمون نداشت

خواستگارهایی داشتم که از نظر جایگاه اجتماعی خیییییییییلی بالا بودن پزشک متخصص و یا حداقل کارمندهای رسمی

ولی من به شوهرم بله گفتم

میدونی چرا ؟ چون مررررررررررررررد بود

فهمیدم جنم داره سرباز بود میومد ده دقیقه لباس عوض میکرد میرفت همون کار پاره وقت رو انجام میداد تا شب که یه ذره پول در بیاره میدونی چی میگم؟ شل نبود اهل کار بود

دیدم نون حلال در میاره 

خانواده دوسته

 اهل محبت و ابراز علاقه ست 

اهل مشورته 

انعطاف پذیره 

انتقاد پذیره

 اعتماد به نفس داره 

پر از فکر و ایده ست پر از هنره 

قدر شناسه و به نیاز های من توجه داره اگر نمیتونه فراهم کنه طلبکار نیست ناراحته و سعی میکنه بهترین رو فراهم کنه بلده بهم آرامش بده

دیدم کسیه که دوست داشتنش برام ساده ست 

بهش بله گفتم

به خداوندی خدا پشیمون نیستم و صد بار برگردم عقب خوشحالم و باز هم انتخابش میکنم 

چون این مسیر سخت و پر چالشی که تنهایی باید میگذروند تا به پیشرفت الانش برسه با من گذروند

دو تایی با هم سختی هاشو کشیدیم دو تایی با هم به لذتش هم رسیدیم

 کار کردیم 

خونه خریدیم ماشین خریدیم و خدا رو شکر دستمون به دهنمون میرسه

سطح توقعت رو بیار پایین

لزومی نداره همین اول حتما همه چیز فراهم باشه

چرا تو اولین کسی نباشی توی خاندانتون که ساده ازدواج میکنه؟

که همه بگن فلانی ما باورمون نمیشه تو از این خانواده از این سطح مالی از این جایگاه اجتماعی با اون همه خواستگار با همچین آدمی ازدواج کردی 

فکر کرده بودن چیز خور شدم که به شوهرم بله گفتم ولی نمیدونستن خوشبختی برای من توی پول خلاصه نمیشه مادرشوهرم هنوزم که هنوزه هر باااااار بحث ازدواج پیش میاد میگه عروسی گیرم اومده که توی چشم و دل سیری دومی نداره ما برای ازدواج پسرمون  اصلا اذیت نشدیم دستمون باز بشه همه کم و کسری هایی که وظیفمون بود و انجام ندادیم رو برات جبران میکنیم 

این که مادرشه

 خودش همه جا یه بار اسم منو میگه صد تا از دهنش میریزه

آدمت رو بشناس

با یه آدم اصیل ازدواج کن 

اگه آدم درستیه مساله مالی رو با پایین آوردن سطح توقع حل کن

تو این سه سال میتونسته کار پیدا کنه 

بنظرم کار پیدا کردن انقدر هم سخت نیست

مردی که اهل کار باشه میتونه کار پیدا کنه

بعد اینکه خانواده ای که الان پسرشونو  حمایت نمیکنن فکر میکنی بعدا مسئولیتی قبول میکنن در قبال زندگی شما؟

تا کی میخوای صبر کنی تا کار پیدا کنه و همه چیز داشته باشه

فکر میکنم داری جوونی خودتو خراب میکنی نه بخاطر اینکه به پاش نشستی بخاطراینکه میتونستین اگرواقعا قصد ازدواج دارین درکنارهم به همه جابرسین. کم نیستن کسایی که از صفرشروع کردن.. مثل خودم وشوهرم

چرا سربازی نرفته؟ این مساله رو پیگیری کن 

ببین به آدما فرصت بده تا خودشون رو اثبات کنن

ولی بیشتر از لیاقتشون نه

سه سال فرصت داشت یه تکونی بخوره 

چی کار کرده؟ 

اگر اگر اگر جنم داشته باشه باید یه تکونی خورده باشه

منظورم از تکون میدونی چیه؟ یعنی اگه کار پیدا نکرده مسافر کشی کرده باشه کارگری کرده باشه هزار جا فرم پر کرده باشه رزومه داده باشه بدونه که به وقتش کار در شان هم پیدا میکنه ولی الان بیکار نچرخه 

من شوهرم سربازی نرفته بود واسطه فرستادن که بیان خواستگاری بابام گفت سربازی نرفته کار نداره اصلا 

همون روز دفترچه گرفت برای سربازی

بعد از ظهرشم رفت توی یه کارگاه کارگری کرد کاری که هر کس دیگه بود میگفت من برم کااااررررررگررییییییی؟ ولی شوهرم رفت منتظر نموند واسش کار جور کنن رفت و جنم به خرج داد