پلاستیک اشغال کوچیک بود دادم صبح ببره پایین بندازه سطل زباله،میگفت رفتم تو تاکسی نشستم دیدم چه بوی گندی میاد،بغل دستی هامو نگاه میکردم همش،پنجره اومدم بیارم پایین دیدم پلاستیک اشغال دستمه ننداختم دور
همینجوری تا انتهای مسیر عادی جلوه کردم و به افق خیره شدم