دیروز گفتم منو میبری خونه مامانم یه کم بهانه آورد گفت نه آخر هفته بعد گفت خوب چند وقته اونا نمیان منم هیچی نگفتم ولی ناراحت شدمولی چیزی نگفتم فقط باهاش سرسنگین شدم آخه تا حالا نشده بگم بریم بهونه میاره
امروز سر سفره به شوخی خیلی زننده کرد که نمیتونم بگم منم گفتم ول کن حوصله ندارم دیدم داد زد چییی بعد آروم زد تو گوشم منم هنوز لقمه اولو نخورده بودم زدم زیر گریه آخه چیز بدی نگفتم
كم محلي نكن به شوهرت عواقب داره
الهی اخه حرف بدی نزدی که
ازش متنفرم دیگه تحمل ندارم خیلی اعصابم ضعیف شده رفت بیرون منم کلی خودمو زدم دستم کبود شده
چه کار بچه گانه ای...
شاید شوخی کرده اگ قصد کتک داشت طوری میزد ک صورتت برق بیافته.وقتایی ک من کم محلی میکنم ب همسرم چپ و راست مشت میزنه اذیت میکنه بشگون میگیره ولی قصدش کتک نیست سرب سرم میزاره
زد که زد مگه چیه ٬گریه واس چی کردی چرا خودتو ضعیف نشون میدی ٬توهم میزدی تو گوشش ولی محکم
خودت میگی شوخی کرده حالا ناراحتی؟؟؟ نکنه میخای به خاطر این شوخی و اینکه گفته دو روزه دیگه میریم زندگیتو به هم بزنی؟
شوهرت چه اتی آجیه
اخه واسه خونه مامانت هم از شوهرت اجازه میگیری؟ مگه اون میره خونه مادرش ب تو میگ
خودت روشو زیاد کردی
امروز سرسفره؟ینی روزه نیستین؟
حالا موضوع خانوادتون رو نمیدونم ولی مردا شوخیاشون و کاراشون خرکیه یادشون میره خانمشون رو ب روشون نشسته نه رفیق پوست کلفتشون
