دیروز گفتم منو میبری خونه مامانم یه کم بهانه آورد گفت نه آخر هفته بعد گفت خوب چند وقته اونا نمیان منم هیچی نگفتم ولی ناراحت شدمولی چیزی نگفتم فقط باهاش سرسنگین شدم آخه تا حالا نشده بگم بریم بهونه میاره
امروز سر سفره به شوخی خیلی زننده کرد که نمیتونم بگم منم گفتم ول کن حوصله ندارم دیدم داد زد چییی بعد آروم زد تو گوشم منم هنوز لقمه اولو نخورده بودم زدم زیر گریه آخه چیز بدی نگفتم
من نمی دونم اینایی که میان تز میدن برو ولش کن چه می دونم از این چیزا تو زندگی خودشونو همین جوری برخورد می کنن نه خواهر من زندگی همه بالا داره پایین داره خوشی داره ناخوشی داره ناخوشیارو میشه کم کرد با صبر و سکوت زندگیتو با عقل و تدبیر خودت بساز
آدم ها به آرزوهایشان نمی رسند بلکه به اهدافشان میرسند...
خب منم تو عصبانیت خیلی حرفا دلم میخواد بگم ولی بیشتر سکوت می کنم به خاطر همین خیلی بهم برمیخوره
یه جور میگی خیلی بهم بر می خوره انگار غریبه است همسرته گذشت کن بخدا بیشتر از اون خودت گناه داری چون الان فاز منفی گرفتی فاز منفی رو از خودت دور کن همین همه چی خود به خود درست میشه
آدم ها به آرزوهایشان نمی رسند بلکه به اهدافشان میرسند...