اره یبار خواهرم اصرارم کرد بیا با من و نامزدم بریم بیرون.قبول نکردم نامزدش زنگ زد گفت بیا حتما. خوشمیگذره.منم رفتم باشون.بعدشب اتفاقی دیدم خواهرم با دوستش که اتفاقا صاحبکار من بود گفته بود وای یشم کنه ست هرجا میریم باهامون میاد.جلوش معذبم حتی نمیتونم دست عشقمو بگیرم .من تا چندروز حالم بد بود ولی به روش نیوردم بعدا که فهمید گفت من عمدا اینکارو کردم که دوستم بفهمه خودشو به ما نچسبونه چون همیشه میگه منم میخوام باتون بیام.غیرمستقیم خواستم حالیش کنم ولی خب آبروی منو برده بود
اره يبار گوشي خواهر شوهرم و ديدم 😂😂😂ماشالا همه چي پشت سرم گفته بود خاك بر سر
آره خیلی بد بود داغ کردم تا صبح گریه کردم.هر چند خودی بود
فضولی😂😂کردی حالا چی شده
نه نشده
ولی خوبه که
بدونی از چی دارن میسوزن
اره من پیش زنداییم که صمیمیترین دوستمم بود حرفامو میزدم ازونور زیرابمو زد الانم به ظاهر خوبه باهام ولی من بش اعتماد ندآرم دیگه
خب معلومه دیگه....نکن اینکارو
یه بار گوشیم دست خواهر شوهرم بود بعد بچم بهم گفت مامان عمه رفت تو پیامات و داشت هی می دیدشون . خیلی کارش زشت بود ، من بهش اعتماد داشتم .اصلا من یه طور دیگه رو اونا حساب می کردم چون فامیل نزدیکم هستن اما ...
