من وقتی اومدن خواستگاربم شرط اولم این بود ک جدا باشه خونم . مادرشوهرم برگشت گفت ما رسم نداریم تازه عروس جدا باشه ، بیاد طبقه بالای ما جا هست چرا اجاره خونه بدن؟
منم چیزی نگفتم تا اینکه دوران عقد مغز شوهرمو پر کردم گفتم الا و لله باید خونه بگیری . بیچاره با نداری خونه گرفت برام خدا حفظش کنه
ای سوختن مادرشوهر خواهرشوهرم هنوز تا خونه رک گرفته بودیم باور نمیکردن حرفمو ب کرسی نشوندم چون شوهرم حرف اونا رو گ و ه هم حساب نمیکنه
خلاصه الانم که میگن باید دوسال دبگه بیایید اینجا شوهرم میگه بریم از خداشه
اما من پامو تو یه کفش کردم میگم همین ک بری وونجا منم میرم خونه بابام
داره کم کم ل خرید خونه فکر میکنه اگه نداری و تورم بذاره 😢😢😢😢😢😢😢