من چه بدونم🤣
اینو از اون زنایی بپرس که همش میگن طلاهارو همون شوهرجاااانشون براشون خریده و حالا میخوان طلاهارو دو دستی تقدیم آقا کنن که آقا خونشو بیست متر بزرگتر کنه و چهار روز دیگه دعواشون شد
آقاهه بگه از خونه من گمشو بیرون
خانمه هم با یه دنیا خریت و و پشیمانی و یه چمدان میمونه وسط خونه و هی میگه کجا برم کجاااا برم
ولی وقتی پس انداز مخفی داشته باشه وقتی شوهره زبون باز کنه با همین پس اندازش میزنه تو دهن شوهره و میره پی زندگیش
من پنج سال زندگی مشترک نخوردم نپوشیدم قناعت کردم که این لاشی به جایی برسه
فکر کن خونه میساختیم خودم پشت کاشی ها ملات میریختم میگفتم نههه پول کارگر ندیا
اخرش بهم خیانت کرد
کاش یه نفر بود این حرفارو پنج سال پیش بهم میگفت
هه فکر میکردم این لاشی همیشه تعهد داره بعد اینکه ب جایی برسه ازم قدر دانی میکنه
قدر دانیش خیانتش بود