فک کن تو دوران آشنایی بگی اگه قرآنو قبول داری پس من میرم زن دوم میگیرم
بعد مشاور احمق میگه پسر دوست داشتنی ایه با کسیم نبوده تا حالا سالمه میخوای با یه پزشک ازدواج کنی که بهت خیانت کنه؟
یا با یکی ازدواج کنی که با همه بوده ازش زیگیل بگیری؟🤐🤐
معلومه که میگه نمیخوام از دستت بدم
چه کیسی مناسب تر از تو
پزشک مملکت
ولی یکم بیشتر فکر کن
تب سه روزه هست
از الان روی حرفای خودش محکم ایستاده
بحث مشروب ونماز و روزه نیستا
منظورم اینه به عقاید خودش و نظر خودش بیشتر احترام میذاره تا به نظر تو
منی که دارم از دور از حرفات مقایستون میکنم
می بینم که این آقا حتی به درد دوستی هم نمیخوره چه برسه به شریک زندگی...
ببخشید رک گفتم
ولی با کسی ازدواج کن که از خودت بالاتر باشه تورو با خودش بکشه بالا تر
مگه کسی گفته باید صبر کنی درست تموم بشه بعدازدواج کنی
یا کسی گفته چون تو روستا خدمت میکنی باید با یکی از همونا ازدواج کنی
تو چرا طرز فکرت یه طوریه؟
حس میکنم نرمال نیست
بالاخره تو جامعه هستی میری میای سمیناری جلسه ای همایشی وووو
صدها موقعیت هست که می تونی خودت رو نشون بدی
یه دختر مجرد با تحصیلات عالیه هستی که آرزوی خیلی ها هستی
درکت نمیکنم
انگار با وجود همه اینا اعتماد بنفس پاییینی داری
دقیقا حتی اینهمه من گفتم دوس دارم دوتایی نماز بخونیم یه کلمه نگفت حالا میخونیم برای دل تو یه وقتایی
یا همین مشروب گفته بود زیاد نمیخوره ولی اینهمه بحث میکنه سرش که چرا خدا وعده داده به شراب چمیدونم حافظ و مولویم میخوردن و...
اعصابمو بهم ریخت
بعد که میگم برو دنبال زندگیت میگه زندگی من تویی
خیلی سمه آدم نمیدونه دم خروسو باور کنه یا قسم حضرت عباسو
خانم محترم چرا اینقدر دست پایین گرفتی خودتو؟
باورت بشه یا نه خیلی از روستاییا یه نوه نتیجه هایی دارن که تو شهر زندگی میکنن و بسیار خوب
پس فکر نکن اگر بری اونجا کسی نخواهد بود
