2777
2789
عنوان

شوهرم شب و خونه نیومد کلا

878 بازدید | 46 پست

من با خانواده شوهرم مشکل دارم خودش شوهرم هم تا همین دیروز طرف من بود و حق به من می داد 

امروز از وقتی اومد اخمو بود 

گفتم چته گفت آره برادرم گفته زنت گیر میده توهین ما نکردیم و زنت حساسه و با همه قطع رابطه ست

در صورتی که زن اون گفته نمی خواد صدا منو بشنوه بچه اون تا منو دیده سرشو انداخته پایین تا سلام نده 

شاهد همه اونا هم شوهرم بوده 

بعد شوهرم اینا رو گفت گفتم تو چی گفتی زد تو شونه م که چکار کنم برم دعوا کنم راست میگه تو حتی با خانواده ت هم خوب نیستی می دونه من خانواده درستی ندارم منت کرد تو سرم 

بعد گفت برو بیرون تو باعث شدی من با زن و بچه برادرم قطع رابطه باشم 

منم گفتم خودت رفتی دعوا کردی 

کلا اون آدم حامی منو انداخت بیرون 

دخترم گریه کرد گفت نرو منو کشید تو گفت بمون من برم 

دخترم هم پشت سرش سوییچ پرت کرد 

اونم ملی پیام داده منو بیرون کردی و برنمی گردم 

تو کل عمرش به بار طرف من بوده اونم امروز بی ارزش کرد و که به خاطر تو من دعوا کردم با اونا و با من قهره زن برادرم 

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

اگه بره قشنگ زیر سوال میرم

توراه خودتو برو اونم هر جهنمی میره برع

میخام ب خانواده تم هیچی نگم برعکس همیشه اروم اروم وسایلامو جمع کنم ی روز مونده ب رفتن برم چمدون بخرم بریزم توش و برم ،بابا اگر سر کار بود مهم نیست مامانم سر کارش بود مهم نیست خانواده بودن نبودن دیدم ندیدم مهم نیست  میخام بدون ندیدن و خداحافظی کردن برم ،من اومدم ک سال اخر قشنگی داشته باشیم خیلی تلاش کردم و قشنگ هم ساختم اونا بلد نبودن قشنگی بسازن دل شکستن،اینجا ک نوشتم برای کسی ننوشتم برای خودم نوشتم چون چندین بار در طول روز امضای خودمو میخونم و هر قسمتش ی غم و شادی را یادم کیاره ک باید بمونه، ...غمگین ترین تصمیم مهاجرت بود ک خیلی طول کشید تا بپذیرم و برم دنبالش،ولی الان بابت اون تصمیم غمگین طولانی خوشحالترین و شکرگذارترینم،خوشحالم ک در کنار اصیلترین دیندارترین غیورترین فرزندان کوروش💔 نخواهم زیست *امروز دلم خواست بنویسم نزدیک ب پانزده ساله منتظرم امروز ک روزها را شمردم دلم ب حال خودم سوخت پونزده ساااال هرشب انتظار و دعا و نذر و نیاز و شکست ...دعام کنید حتی الانم با ناامیدی و خستگی نوشتم دعام کنید یعنی تموم میشه این انتظار یا اینکه من تموم میشم؟ امروز هفده مهر نذر حدیث کسا برداشتم برای انتظار میدونم ک پشت این میام مینویسم انتظار پونزده ساله من ب لطف پنج تن آل عبا تموم شد و همه چیز اونجور ک میخاستم با خوشحالی و رضایت و برکت سر اومد💕😍یادتونه اول پروفایلم نوشته بودم از سگ کمتر و اینا؟ب خاطر امتحانم نوشته بودم،اون آزمون به سر رسید با موفقیت بزرگ و خوشحالی و خوشگذرونی بزرگتر و خاطرات شیرین تر به پایان رسید♥️اونقدر شیرین ک شب ازمون مصاحبه ام اوکی شد،و تا چند روز دیگه دختر زیبای گیسو کمند چشم تیله ای می‌ره ب هامبورگ زیبا💌😅بزنید دست قشنگه را،ماشالله لاحول و لا قوة الا بالله آل‌علی العظیم استغفرالله ربی و اتوب و الیه هیچوقت از اینا ننوشتم ولی الان دلم میخاد بنویسم♥️💝😌

کلا خانواده شوهرت چند نفرن و مشکل چی بوده که زن داداشش گفته نمیخاد صدای تورو بشنوه؟

هیچی کمک نکردن شوهرم رفت دعوا چون ما خیلی کمک کردیم سر خود رفت دعوا کرد بعد گفتن زنت یاد داده نمی خوایم صدای زنتو بشنویم

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز