2777
2789
عنوان

خاطره سم با مادر شوهر

| مشاهده متن کامل بحث + 3761 بازدید | 162 پست
همشون همینن هر کاری میکنن که عروس بره از خونه زندگیش .خوبه شوهرت فهمید

همشون همین نیستن  چرا ناحق میگی مادر شوهر خوب فراوون دیدم که عروسشون از مادر خودش فراری میاد خونه مادر شوهر بعدشم مادر شوهر مادر بچه ی خودشه واسه ده نفر که نباید مادری کنه برین خونه مادر خودتون تلپ شین البته پسرا عاشق مادرشونن

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

حالا مادر شوهر من اوایل ازدواج دعوای بدی راه انداخت منم بچه بودم سنم کم بود برمیگشتم بد جواب میدادم خلاصه دعوا شد و با شوهرم بزن بزن شوهرمم رفته بود پایین انتظار داشت مامانش بگه آفرین که زدیش ولی مامانه کلی زده بود شوهرمو خخخخخ اقا از اون موقع منو مادر شوهرم با هم خوب شدیم دیگه نه من بی احترامی کردم نه اون گیر داد

کلا خرحمالشون من بودم چون مادرشوهرم مریض بود دلم میسوخت کار میکردم و عادت کرده بودن،یه سری که مثل همیشه حسابی کار کرده بودم برادرشوهرم و جاریم اومدن ،اونا هم ماه تا ماه نمیرفتن اونجا،ما هر هفته می‌رفتیم ،مادرشوهرم بهم گفت پاشو براشون شام بیار،من خیلی عصبانی شدم،تو آشپزخونه بهش گفتم به من چه ربطی داره که به من میگی؟؟خودش بیاد شام بکشه ببره 

میگه اونا مهمونن😐😐گفتم باشه منم میرم ماه تا ماه نمیام تا من مهمون باشم ولی حتی الآنم منو اندازه اون عروساش که یه لیوان براش جا ب جا نکردن نمیدونه،تقصیر خودمه 

هفته بعدشم گلایه کرد به شوهرم که زنت حرف زد

فقط 24 هفته و 3 روز به تولد باقی مونده !

1
5
10
15
20
25
30
35
40
بگو که نیستی فقط خدای جانمازها❤بگو که چاره سازی و خدای چاره سازها❤بگو که نیستی فقط خدای در سجودها❤تو در قیام سروها،تو در خروش رودها❤تو در هوای باغ ها،میان شاه توت ها❤تو بر لب قنات ها،تو در دل قنوت ها❤خدای من،چه بی خبر قدم زدم کنار تو❤رفیق من،چه دیر آمدم سر قرار تو❤قرار من،قرار لحظه های بی قرار من❤خدای من،یگانه ی همیشه در کنار من❤❤
اصن نباید دست به هیچیش میزدی

اوایل ازدواجم بود،مادرشوهرم مریض بود دلم میسوخت،الان دیگه هیچ کاری براشون نمیکنم 

فقط 24 هفته و 3 روز به تولد باقی مونده !

1
5
10
15
20
25
30
35
40
بگو که نیستی فقط خدای جانمازها❤بگو که چاره سازی و خدای چاره سازها❤بگو که نیستی فقط خدای در سجودها❤تو در قیام سروها،تو در خروش رودها❤تو در هوای باغ ها،میان شاه توت ها❤تو بر لب قنات ها،تو در دل قنوت ها❤خدای من،چه بی خبر قدم زدم کنار تو❤رفیق من،چه دیر آمدم سر قرار تو❤قرار من،قرار لحظه های بی قرار من❤خدای من،یگانه ی همیشه در کنار من❤❤
اصن نباید دست به هیچیش میزدی

اوایل ازدواجم بود،مادرشوهرم مریض بود دلم میسوخت،الان دیگه هیچ کاری براشون نمیکنم 

فقط 24 هفته و 3 روز به تولد باقی مونده !

1
5
10
15
20
25
30
35
40
بگو که نیستی فقط خدای جانمازها❤بگو که چاره سازی و خدای چاره سازها❤بگو که نیستی فقط خدای در سجودها❤تو در قیام سروها،تو در خروش رودها❤تو در هوای باغ ها،میان شاه توت ها❤تو بر لب قنات ها،تو در دل قنوت ها❤خدای من،چه بی خبر قدم زدم کنار تو❤رفیق من،چه دیر آمدم سر قرار تو❤قرار من،قرار لحظه های بی قرار من❤خدای من،یگانه ی همیشه در کنار من❤❤
همشون همین نیستن چرا ناحق میگی مادر شوهر خوب فراوون دیدم که عروسشون از مادر خودش فراری میاد خونه ما ...


پسراشونم ببینن مادرشون سمه خودشون میگن نمیخواد بری و بیای سر میزنم میام .خیلی کم مادرشوهر خوب هست تو خارج کشورش تراپیست من میگفت اونجا هم مادرشوهر بازیه .دیگه هر کی یه نظری داره جانم 

بیخیال من یکسال بعد ازدواجم خواهر شوهرام باهام قهر کردن حتی شوهرم سوال شده بود که چی شده خودمم نمی‌دونستم 😂 بهش گفتم توروخدا فهمیدی جریان چیه به منم بگو بدونم چیکار کردم گفت ولش کن حوصله ندارم بعد خودشون یهو خوب شدن خدا شفاشون بده 

خودشو برا پسرش خیلی لوس میکرد یادمه من حامله بود شوهرمو یه هفته برد مسافرت من شبا از ترس نمیخوابیدم ...

من بارداریم شوهرم برام مثلا ی موز میگرفت دوتا میداد به مادرش یا ابیمیوه کلا از هرچی یکی برای من بود دوتا برای اون میرفتم دکتر روز بهدی هم باید اونو میبرد انقدر حسودی میکرد

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792