دقیقا منم دارم یاد میگیرم
جاریم از من کوچیکتره ولی از وقتی اومده من خیلی چیزا ازش یاد گرفتم
منم قبلش خودکشی میکردم براشون الان فهمیدم نه اینطوری هم میشه و اینا عزیزترن
الان میریم خونه مادرشوهرم
من هربار که میرفتم دفعه دوم میگفتم نه زشته باید اونا بیان من یه بار رفتم
اونا میان هفته ای سه یا چهار بار اونجان
چون جفتشون شاغلن دقیقا مثل ما
شام میخورن و ناهار فردا رو هم میبرن
ولی یه بار دعوت نکردن خونشون
حتی یه بار
منم یاد گرفتم ازشون
جمعه به جمعه میرم بعدم تشکر میکنم و میام خونه و تمام