the_wonder_woman

عضویت : 1402/07/03
زن
31 سال
لیسانس

من مادری‌ام که روزی خونه‌اش از صدای بچه‌هاش گرم بود، اما حالا بدون حضور دائمی‌شون زندگی می‌کنه.از همسر اولم جدا شدم، حالا در کنار همسر جدیدم مسیر تازه‌ای رو شروع کردم…بچه‌هام رو می‌بینم، از دیدنشون محروم نیستم— اما درد من، فقط ندیدن نیست…درد من اینه که نمی‌تونم هر روز، هر لحظه، مادری کنم همون‌جوری که دلم می‌خواد.مادری، فقط به اسم و دیدار نیست… به لمس لحظه‌لحظه‌هاست.و من هنوز مامانم، با تمام جانم.لطفاً اگه داستان زندگی‌مو کامل نمی‌دونید، با قضاوت یا نگاه سنگین، زخم تازه نزنید.گاهی یه مادر، بچه‌هاش رو داره… اما هنوز دلش واسه مادری کردن تنگه:)