بچه هاا این پسر 28/29 سالشه و آه در بساطش نداره. شغل ثابت نداره و دائم از این کارخونه به اون کارخونه ، تو جانبو و اینجور جاها کار کرده. پدرمادرش دارن حمایتش میکنن . از خودش مطلقاااا هیچی نداره. حتی یه ماشین ارزون. ولی باباش خونه اشو میده بهش. حالا هم پدرش با پول بازنشستگیش طلا خریده و طلا رشد کرده باهمونا میخاد پسرش ازدواج کنه. این پسر اصلااا ابدااا ذره ای مستقل نیس و اعتماد به نفس نداره. همش چشمش به دهن پدر مادرشه. اون وقت من کارمندم. حقوق ثابت دارم. خودم ماشین دارم که همه اش رو خودم با پول خودم و وامایی که گرفتم خریدم. ارشد قبول شدم. اونا به شدن مذهبی و محجبه ان ولی من نه. طرز فکرامون زمین تا آسمون فرق داره
واقعااا اصلا ننه باباش به این فکر نکردن چرا باید به همچین آدمی که هیچ سنخیتی با پسرشون نداره پیشنهاد بدن. اونم کسایی که سالهاس مارو میشناسن.
بختت دختر بختت🤦♀️🤦♀️🤦♀️
