2777
2789
عنوان

پنج ماهه در حال طلاقم تو رو خدا بباین دو دل شدم اخر کاریه

| مشاهده متن کامل بحث + 28434 بازدید | 552 پست
وای اینا درست بشو نیستن اکثرنم خودشیفته ان کلمه امنیت رو گفتی یه جوری شدم چون منم با یکی اشنا شدم ب ...

اره منم همبن حس امنیت رو تداشتم باهاش هم خودشیفتست هم دو قطبی هم بچه ننه روزی ۶ بار تلفنی سرکار که بود با مامانش صحبت میکرد هر بار ۲۰دقیقه و نیم ساعت احساس میکردم این و مادرش زن و شوهرن من مزاحم رابطه اینا شدم. دوباره دو روز دیگه که بیاد دلش برا خونوادش تنگ میشه بهانه میگیره. 

نه مادرشون هم شوهر کرده و ناپدری دو تا پسر قبول نمیکنه فقط ماهی یک روز کامل پیش مادرشونن نامادری خیل ...

الهی بگردم..‌زنیکه این کارا رو میکنه اینا بزارن از خونه برن راحت بشه....کاش اینا رو ب داداشت بگی..بدجنسی هاشو

چقدر بچه ها مظلومن و آسیب میبینن


چشم به راه...

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

همیشه با اینکه اینجا خیلیا بر علیه ات بودن حقو به تو دادم ..چون واقعا شوهرت مقصر بود.. ببین ولی الان ...

ممنون از این که ادم حق گو و با وجدانی هستی 

ولی خب عشقم اره یه درصد امکان داره ترسیده باشه

و خب مثل ملکه هم که نه چی بگم بخدا خوب تا اینجا راهو قاطع اومدم بدجور الان دو دل شدم. خودم فکر میکنم طلاق برام بهترهـ

اره منم همبن حس امنیت رو تداشتم باهاش هم خودشیفتست هم دو قطبی هم بچه ننه روزی ۶ بار تلفنی سرکار که ب ...

به خدا من از اسم طلاق میترسم خدا منو ببخشه دارم گناه میخرم برا خودم ولی انقدر اون کلمه امنیت که گفتی رو درک کردم فقط میگم دوپا داری دوتا دیگه قرض بگیر فقط فرار کن ببین چه ارامشی پیدا میکنی گولشو نخور من مامانم هی قهر میکرد میرفت بابام هیمنطوری گولش میزد برمیگشتت همون اش و همون کاسه بود الان که مابزرگ شدیم حس و حال زندگی نداریم همه مون افسرده شدیم اگه خودکشی گناه نبود حتما میکردم چون نه علاقه ای به پدرومادرم دارم نه حس  و حال زندگی 


به خدا من از اسم طلاق میترسم خدا منو ببخشه دارم گناه میخرم برا خودم ولی انقدر اون کلمه امنیت که گفتی ...

اره مردها کارشون همینه گول زدن زنها. من هر دفعه برگشتم این پرروتر شد. 

ولی بهش فرصت دوباره دادم .به خاطر پسرم و ارامش خودم .به خاطر بخشش خدا .ببین از فروردین اشتی کردیم ال ...

جدی؟ پس بالاخره یکی راضیه از برگشت

اگه بهتر بشن که طوری نیست اخه مگه تو طلاق چه خبره تنهایی باید از پس همه چی بربیایم و کلی مشکلات دیگه و یه اینده نامعلوم. خیلی سخته اونم با یه بچه. 

خوب یادمه روزی که برادرم تصمیم طلاق داشت . خیلی مصمم بود . چون شرایط مالی نسبتا خوبی داره . دو‌تا پسراش تقریبا ۶ و‌۸ ساله .

من از زنداداشم دل خوشی نداشتم اخلاقش با ما هم خوب نبود ولی به برادرم گفتم چندین بار که به خاطر بچه هات بمون .

فکر کن هواپیما اشتباه سوار شدی و  وسط راه پیاده نشو . وقتی ادم بچه داره نباید زود تصمیم بگیره. بمون تا بچه ها بزرگ بشن حداقل ۱۸ بشن بعد طلاقش بده .

برادرم گفت به نفع بچه ها هم هست طلاق . همین اراجیف که برخی میگن که زندگی بد تموم کن بچه ها در ارامش باشند . به نظرم ده درصد مواقع بیشتر این کار درست نیست 


با توجه به آخرین دعواتونو خشونت و دیوونه بازی که شوهرت اونجا از خودش نشون دادمن اگر جات بودم، به خاط ...

اون تاپیک قرص شون رو میگید منم خوندم واقعا این ادم با این کارش نشون داد فقط و فقط به فکره خودشه اینطوری التماس میکنه والا اگه اسی رو واقعا دوست داشت  و اگه انسانیت داشت اون کارو نمیکرد ...

اگه میخواست اسی برگرده و طلاق نگیره خودشو عوض میکرد به اسی هم فرصت میداد قشنگ فکراشو بکنه اما متاسفانه اینمدل ادمای خودشیفته به سختی عوض میشن  

با توجه به آخرین دعواتونو خشونت و دیوونه بازی که شوهرت اونجا از خودش نشون دادمن اگر جات بودم، به خاط ...

اره دیگه رفتار اخرشم هست جلو در و همسایه زد ماشینمو خورد کرد. بی حیثیتم کرد. ابروریزی کرد به بابامم فحاشی کرد. 

بعد طلاقش برادرم با اینکه ضرر مالی کرد بابت مهریه 

و مسولیت دو بچه 

ولی خوشحال و سرمست بود . فکر میکرد دیگه جنگ و دعواها از زندگیش خارج شد .

حس رهایی و راحتی و رضایت داشت .

الان تقریبا ۳ سال گذشته 

والا زندگی قبلیش شرف داشت به شرایط الان خودش و بچه هاش .

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792