عزیزم شما مشکل عزت نفس داری
خودتو فدای حال همه میکنی
پدر ومادرت هم بالاخره کنار میان
بچه ت هم بالاخره کنار میاد
همه اروم اروم مجبور میشن درک کنن از الان نگو بابام فلاان مامانم فلان
دلسوزی و نگرانی خوبه ولی نه تا این حد که همه چیو به جون بخری!
تازه به این فکر کن شاید دو سال سه سال ده سال بعد بالاخره این مرد یا طلاقت میده یا میزاره میره
اگر قراره یه زندگی جدید شروع کنی هرچقدر زودتر بهتر
به شوهر و پدر شوهرتم اینو بگو
یه جا بنشون دوتاشونو بگو من راضیم به طلاق
بچه رو هم نمیتونم ببرم حضانتش با خودت
برو همه کاراشو انجام بده موقع امضا صدام کن
امضا میکنم و حق و حقوقم رو قانونی میگیرم بعدم وسایلم رو جمع میکنم میرم
اما اگر نرفتی از گوه کمتری اگر یه بار دیگه زر بزنی و ایم طلاق بیاری جلو بچه م و بقیه خفه خون بگیر برای همیشه
مرگ یه بار شیون یه بار
ضمنا از خونه ت تکون نخور تا بره ببینه چه خبره آدم بشه
طلاق از سمت شوهر راحت نیست، باید همه حقوقت رو بده ، قاضی رو قانع کنه ، ختی اگر کار به دادگاه کشید صاف به قاضی بگو من دارم زندگیم رو میکنم یه بارم نگفتم طلاق بخاطر بچه م دارم تحملش میکنم
این خودش میبره و میدوزه و میخاد طلاق بده
الانم چند وقته هیچی به نام خودش نمیکنه و وضعیت مالیش رو دقیق توضیح بده
بگو محل زندگی منو بچه و نفقه و مهریه رو تامین کنه منم بخاطر فشاری که بهم میاره مجبورم دیگه قبول میکنم
قاضی بدونه یک طرفه س چوب تو استینش میکنه