عزیزم من خودما مثال زدم 20 سالم بود اتفاقی افتادم رو یه درخت و لباس زیرم یکم خونی شده بود و منم خیلی از مادرم ترس داشتم چون ادم منطقی نبود جرات نکردم بهش بگم این ترس تا زمان ازدواج باهام بود دکتر هم گفت بدون مادرت نمیگم 
الان که فکرشا میکنم همون بهتر که نگفت جون اگه اتفاقی واسم افتاده بود من عمرا دیگه ازدواج میکردم چون جرات گفتنش با مادرمم نداشتم !!!! 
اما اونی که خودش دنبال کاری رفته خوب قطعا فکر ترمیمم بوده دیگه