2777
2789
عنوان

زندگی با مادرشوهر

| مشاهده متن کامل بحث + 977 بازدید | 102 پست

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

اخه چه صحبتی با یه پیرزن میشه کرد.من هر وقت هیچی نداشتم لگم میگفتم از خاطره های قدیم بگو برام

حتما نباید صحبت خاصی بکنید من عرض کردم اونا بامزن نگفتم حرف جالبی میشه زد باهاشون یا نه😅

آواکادو سایت🥑                                                            

دخالتا ۱۰۰ برابر مال من ک توقع داره هروز بچه رو ببرم پایینتا بچم صداش میاد ک بیداره سریع زنگ میزنه ب ...

اگه خونه خودت هم می رفتی باز یه جور دیگه ماجرا برات درست می کردن! مدام به من می گفتن بچه رو بیار ببینیم  اگه بچه رو نمی بردیم خودشون سرزده بلند می شدن می امدن بعد می نشستن انتظار شام و ناهار و پذیرایی داشتن! طوری بود که خودم بچه رو می دادم به شوهرم که بردار ببر تا ببینند و نیان!   بعد عمدا تا 12 شب بچه رو نگه می داشتن خونشون

یعنی خدا نکنه حرف از خدا بزنی و یه عده فکر می کنند نماینده خدا رو زمین هستی و می ریزن رو سرت تا عقده هاشون خالی کنند!

اگه خونه خودت هم می رفتی باز یه جور دیگه ماجرا برات درست می کردن! مدام به من می گفتن بچه رو بیار ببی ...

واااا راست میگیا ب اینش فک نکرده بودم

ولی خب وقتی کنارتن دیگ ۱۰۰ درصد سوهان روحتن

من گاهی میرم خونه مامانم دو سه روز میمونم مغزم هوا بخوره توان تحمل باقی حرکات زشتشونو داشته باشم

بگو پس چیکا کنم برم کشاورزی کنم سر زمین یا برم گاو و گوسفندامو بدوشم خب بیکارم میخوابم دیگه خوابیدن ...

جالبه خودشم تو خونه خوابه همش 

همش میگم کاش من بالا بودم اون پایین بود شاید انقد رفت وامد نمیکرد الان ب بهونه ی پارکینگ همش پایینه 

بعد میگم نه اونجوری من میخواستم ی جا برم باید از جلودرخونشون ردمیشدم بدتربود

اره روز آخر که اسباب کشی میکردم یه فیلم بازی کرد که چرا پسرمو داری از من جدا میکنی منم دیگه رسما فرا ...

یادمه همیشه به من می گفتن عروس وظیفه داره با خانواده شوهر بشینه  بعد مادرشوهرم به دختر خودش که رسیده بود با یه ناراحتی داشت می گفت بیچاره دخترم می خوان ببرند پیش خودشون! 

یعنی خدا نکنه حرف از خدا بزنی و یه عده فکر می کنند نماینده خدا رو زمین هستی و می ریزن رو سرت تا عقده هاشون خالی کنند!

اگه خونه خودت هم می رفتی باز یه جور دیگه ماجرا برات درست می کردن! مدام به من می گفتن بچه رو بیار ببی ...

بازم وقتی ازت جدا هستن بیشتر میتونی کنترل کنی این موضوعو ی بار میومدن در میزدن باز نمیکردی از کجا میخواستن بفهمن خونه ای یانه

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792