قضیه مال گذشتس و من باز قراره با این ادم روب روبشم.. تقریبا 1 سال پیش شوهرم گفت یکی از اقوام دور (فامیل های پدری ) فوت شده و باید بره روستا منم موافقت کردم با رفتنش حتی گفتم منم بیام گفت ن اولین باری ک تورو میبینن دلم نمیخواد تو مجلس ختم باشه دفعه دیگه تو. مراسم ها و موقعیت های بهتری باهم میریم و اینکه شوهرم بعدد 10 سال داشت با اون آدما رو در رو میشد چون بعد طلاق پدر مادرش میونش با عموهاش شکرآب شده بود.. یه روز قبل اینکه. بره بهم پیشنهاد داد ک توام بیا با من بریم روستا پدریت مادرم چند ماهی بود ک رفته بود اونجا و منم اتفاقا دلتنگش بودم ولی قرار براین شدد ک من برم روستای پدریم و شوهرم بره روستای پدری خدش برای مجلس ختم .و بعد 2 روز برگردیم و اصلا قرار نبود منو با خودش اون سمت ببره اگه میخونین لایک کنین تا ادامشوبزارم الکی تایپ نکنم