2777
2789
عنوان

مهمون رفتم روستا دیدم دختر عموعه انگار یه حسی ب شوهرم داره

| مشاهده متن کامل بحث + 4341 بازدید | 88 پست

آقا خانواده عموهه مارو تو رودروایسی میزاشتن ک نرید چند روزم بمونید منم حالم خیلی گرفته بود فک و فامیلشونم حس میکردن من. افاده ای ام ک همش تو قیافه ام یکی نبود بگه بابا دخترتون جمع کنید یه شب موقع خواب این دختره اومد پییش ما با یه شلوار جذب و پیرهن کوتاه ماتو پذیرایی بودیم یهو گوشی گرفت دستش و رو ب شکم دراز کشید کل سیستمات بدنشو ب نمایش گزاشت

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

دیگه کارد میزدی خون من در نمیومد شوهرم کشیدم تو حیاط این بدبختم ترسیده بود گفتم برگردیم گفت باشه بابا میریم دیگه فردا برمیگردیم گفتم برگردی با اون هرز خانوم بگو بخند کنی همین جا جلو فک وفامیل عزیزت دهنتو جر میدم

فرداش خاستیم راه بیفتیم دیدم این دختره نیست رفتم داخل خونه دیدم نشسته یه گوشی داره گریه میکنه وادفاعک خدایا داشتم شاخ در میاوردم  اومدم دست شوهرم گرفتم گفتم راه بیفت بریم

آقا خانواده عموهه مارو تو رودروایسی میزاشتن ک نرید چند روزم بمونید منم حالم خیلی گرفته بود فک و فامی ...

اه حالم بهم خورد چندش 

مزخرف زن داره دیگه ولش کن انتخابش تو نبودی دیگه نچسب ترشبده

دختر ها لاک قرمز دوست دارند و پسر ها فرق آن را با زرشکی و گلبهی و اناری و عنابی نمی‌فهمند ، چه اشکالی دارد؟ آنها فقط باید بلد باشند دست هایی را که از ذوق یک دیدار آذین بسته شده به گرمی بفشارند و بگویند:دوستت دارم، آن وقت چه فرقی میکند تو طیف رنگ های خانواده‌ی. رنگِ. تنِ. کفشدوزک را بدانی؟همین که یاد گرفته باشی قرمز یعنی «عشق»کافیست.

چند ماه بعدش قرار شد اینا بیان عروسی خاهر شوهرم منم تا شنیدم اینا قراره بیان اعصابم کامل بهم ریخت اصلا نفهمیدم چیکار دارم میکنم من نامزد بودم اون موقع فهمیدم اینا دارن میان مادرشوهرم. شوهرم گفت برو از یه مسیری ب بعد با ماشین دنبالشون منم دیدم اینا میان از قصد موندم اون شب خونه مادر شوهرم

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792