مثل خوره افتاده به جونم
همه فکرم شده این که چطور به بچم یاد بدن هر اتفاقی بیفته من دوستشم رفیقشم محرمشم پناهشم پشتش در میام
وقتی ماجراهایی میشنوم که بچه از پدر و مادرش ترسیده و افتاده به گرفتاری یا رفته سراغ غریبه ها واقعا تن و بدنم میلرزه
مادرا شما بگین چطوری به بچه هاتون نزدیک شدین چطور مامن بچه ها شدین
دخترای نوجونن جوون ترا شما بگین مادراتون چیکار کردن که شما رفیقشون شدین