اینایی که میگین تو یه ساختمون بودن با خانواده شوهر کنسله

من با جاریام همسایه ام البته تو یه ساختمون نیستیم.از اول خیلی تلاش کردم همسرم خونه رو بفروشه و از اینجا بریم ولی قبول نکرد.

آفرین دقیقاااااا درسته بهترین و حق ترین حرفی بود ک تو ایت تاپیک شنیدم 

سلامت باشی

خداروشکر شما درک میکنید

برای بعضی ها متاسفم 

دیشب یه تاپیک زدم یه سوال درمورد ...پرسیدم که ریختن تو سرم هزار تا فحشو بد بیراه دادن😔

عزمزمه ببخشید میپرسم هر ماشین سنگین تقریبا ماهی ۲۰۰ سود خالص خالص میده بهتون؟همسرم میگه بازنشست شد بره ماشین سنگین بخره خوبه؟

من چند ساله زندگی میکنم

راه پله مون مشترکه..پدرشوهرم دقیقن جلو در میشینه ..اصلا دوس ندارم کارشو..

نوه های دختریش چون من بچه کوچیک دارم بیشتر اوقات خونه ما هستن..البته منم مهربونم اونا هم زنداییشونو دوس دارن..ولی خب ی وقتایی اذیت میشم

۸تا بچه..مغزم گاهی اوقات تیر میکشه😁

مهمان ک میاد میدونن من خودجوشم منتظر من میمونم غذا درست کنم..عادت کردن بهم🤭

مهمونم بیاد کلن سریع پدرشوهرم زنگ میزنه بیاین پایین

من با مادرشوهرم مشکلی نداره

کلن مشکلم اخلاق پدرشوهرمه.

برعکس همه مشکلشون مادرشوهرشونن

من در  این حد دوسم داره ک میگه بعد مرگم عروسم تو وسایلم شریکه 🙃🙃دخترا هر چی بردن باید ب عروس هم بدین🫠

من یه سال طبقه ی پایین مادرشوهر زندگی کردم. درحالی که اجاره پرداخت میکردیم بهشون و به خاطر یه شرایطی رفتیم اونجا. مشکل خاصی نبود فقط انتظار داشتن مهمون که واسه شون میاد هر تایمی که باشه منم برم بالا برا سلام و احوالپرسی.

مشکل دیگه هم این بود که کنتور آب و برق مشترک بود و پولش رو نصف میکردن درحالی که اونا همیشه مهمون داشتن ولی ما بیشتر اوقات خونه نبودیم و این عادلانه نبود.

الان هم توی یه ساختمون با برادرشوهر زندگی می کنم. رفت و آمد سالی دو بار نهایتا. بچه اش رو یه مدت می فرستاد با بچه هام بازی کنه من دیگه بچه هامو نفرستادم خونه ی اونا. اونم دیگه نمیاد. به رفت و آمد و مهمون همدیگه کاری نداریم. مثل یه همسایه غریبه. توی راه پله همدیگر رو ببینیم سلام و احوالپرسی.

همه بد و طلبکارنیستن،استثناهست،،،افراد روبدبین،نکنید به خانواده شوهر یا رفت وآمدوخوبی،کردن

هروقت بدی دید اون وقت بدبشه باهاشون

نط

آره همه،که بد نیستن،،،اگربدی دیدی رفتارتو،تغییربده

مشکل چی بودبش

ازحس بودنشون،،،رفت وآمدشون؟ اذیت بودی حس میکردی دارن نظارت میکنن آمارتودارن

راحت نبودی؟

منم دوست ندارم ولی قصد دارن بفروشن بریم اونجا منم با اینکه ته دلم راضی نیستم مجبورم 

بنظرم مسعولیت ادم اونجا سنگین تره

والا یه زن تقریبا50ساله در حالی که8شب داشت دنبال خونه میگشت به من گفت ناز پدرشوهرمادرشوهرت رو تحمل کنی خیلی بهتره تا ناز صاحبخونه ها رو بکشی. 

بله.ما خودمون خونه داریم

یعنی شوهرم خونه داشت و اومد خواستگاریم.

۷۵متری

یکی از دوستام برا دوسال شرط کرد بره طبقه پایین مادرشوهرش. دوسال شد ۱۷ ۱۸ سال. اخرشم دوسال پیش با دوتا بچه برگشت خونه پدرش. شرط کرد اگه خونه جدا بگیری برمیگردم . بالاخره شوهرش مجبور شد دل بکنه از ننه باباش خونه جدا بگیره . دوستمم دیگه برگشت سر زندگیش. ولی الان راضیه دیگه. ناگفته نماند تو این ۱۷ ۱۸ سال چقد مریض روحی جسمی شد چقد دارو مصرف میکرد

من بودم مستقل و دوربودن هم تجربه کردم هر دو به یه اندازه خوب بوده پیش بیاد بازم حاضرم باهاشون تو یه ساختمون زندگی کنم چون خیلی با ملاحظه و با فرهنگ هستن خانواده همسرم وبه هیچ عنوان اهل دخالت نبودن