2777
2789
زمان ازدواج من طبقه پایین خونه پدری خودم خالی بود.یه ساختمونم تو حیاط پدرشوهر که ساخته بودن و جاری ب ...

اخه  من مادرشوهرم تا زنده بود از هیچ اذیتی دریغ نکرد 

ولی فوت کرد ما از اونجا رفتیم  حاریام الان مادرشوهر ندیدن اونجا زندگی میکنن هیچکه بهشون کار نداره زندگی شاهانه دارن خونه بزرگ به سلیقه خودشون خونشونا چیندن 

اونوقت ما هنوز مستاجریم

بهای اعتماد کردن به دیگران بسی سنگین است 💔

نه عزیزم اینطور نیست پدر نداره شوهرم به خاطر همین اینطوری خانواده اشو حمایت می‌کنه و هواشون داره

ساده نباشی یهو صبح پاشی شروع کنی گیر دادن که خواهرات باید برن تو زمان دک کردنسونو حداقل تا یک سال باید ریز ریز وباسیاست پیش بری اروم اروم مغزشوهرتو شستشو بده

لطفا لایک نکنید💗  شیدای فاطمه(س)💖💖💖مدعی خواست که از بیخ کند ریشه ما ...غافل از انکه خدا هست دراندیشه ی ما ....

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

حدس میزدم . الان حس خوبی داری اما بعد متوجه عمق فاجعه میشی . فکر می‌کنی همیشه با این کیفیت شوهرت می‌ ...

ببخشید چرا ذهنشو بهم میریزی طرف میگه خودم مشکلی ندارم راضیم شما داری فکری تو سرش میکنی ممکنه بخاطر همین حرف شما این آرامشی که داشته بهم بریزه و زندگیش دچار تشنج بشه.واقعا خوبه هرحرفی رو نگیم.

25 سالم هست خوب من نمیتونم بگم چرا چون همسرم خانواده اش هستن و وقتی وضع مالی اش خوبه میگه وظیفه ام ه ...

خدا  یجایی براتون خیلی خوشگل و قشنگ جبران می‌کنه مطمئن باش

امضای خدا پای تک تک آرزوهاتون
اتفاقاتی افتاد تو عروسی بعد پدرشوهر مادرشوهر طرف اون شخص خیر ندیده گرفتن همون شب خاستیم بریم ولی فرد ...


این که میگی زندگی عادی هم اینا رو حرص میده رو قبول دارم

من و شوهرم تو عقد یه رستوران رفتیم که قیمتش یه خرده گرون تر بود،ولی خب شهر گردشگری بود و قیمتها همین بود، فاکتورش از جیبش افتاد و خانواده اش پیداش کردن، بعد همه شون ما رو مواخذه میکردن، همه ها، میگفتن کجا رفتید چی خوردید چیکار کردید چرا خوردید

یا با شوهرم میرفتیم بیرون چیپس و پفک تو ماشین میخوردیم پدر شوهرم اومده بود خونه مون بعد به پدرم گفته بود اینا کل پولشوند میدن چیپس و پفک میخورن، خیلی خجالت کشیدم که آخه مگه من خونه بابام نخورده بودم که این حرفو میزدن؟

یا تو ماشین دور دور میکردیم بعد رفتم یه امام زاده نزدیک در حد ۱ ساعت کلا اونجا بودیم و زودم اومدیم، مادر شوهرم میگفت یعنی چی چرا رفتید منو نبردید باید میبردید منم میرم شما رو نمیبرم و ....سر همینم تا یه هفته ول نمیکرد مینشت پامیشد میگفت منو نبردید

یا قبل عقد میگفت تو چون سرکار میری غذات و کارات با من، بعد عقد خودش و خواهراش میگفتن آره عروس باید کار کنه که فردا اومد طبقه بالا کارای مادر شوهرشم بکنه، انگار من کلفت بودم

و خیلی چیزای دیگه که از حوصله بحث خارجه

مل سر همین کاراشون خونه طبقه بالاشون رو که شوهرم ساخت رو فروختیم زیر قیمت و حتی یک روز هم تو خونه نوساز کلید اولمون زندگی نکردیم🥲

چون من کلا آدمیمم که حتی به مادر خودمم اجازه نمیدم انقدر وسط زندگیم باشه چه برسه به مادر شوهر


جنگ نبود، ابزار سنجش حلال زادگی بود 🇮🇷

من نه تنها قبول نکردم تو یه ساختمون باشم بلکه نزدیکم قبول نکردم اومدم دوساعت دورتر🤣الآنم میگن بیا نزدیک ما میگم نه اینجا خونه ارزونتر بعد کلا اینجارو بیشتر دوست دارم از تهران خوشم نمیاد 🤣

فقط 14 هفته به تولد باقی مونده !

1
5
10
15
20
25
30
35
40

تاریخ۱۴۰۴/۰۳/۰۲ بیبی چکم مثبت شد 🥰۱۴۰۴/۰۳/۰۳ جواب آزمایشم با بتا ۱۶۰۰ مثبت شد مامان جون نمی‌دونم دختری یا پسر ولی منو بابا عاشقانه دوست داریم و از حضورت خوشحالیم 😘۱۴۰۴/۳/۳۱ رفتیم سونوگرافی خدارو شکر قلبت تشکیل شده بود😍۱۴۰۴/۰۴/۱۸ واسه اولین بار صدای قلب کوچولوی شنیدم  🤩۱۴۰۴/۴/۲۳ رفتیم انتی بابا کلی ذوق کرد از دیدنت و توهم حسابی شیطنت و دلبری میکردی دستای کوچولوت تو دهنت بود و دکتر احتمال داد یه پسر ناز باشی😍۱۴۰۴/۵/۲۰ اولین ضربهات مثل نبض حس کردم عشق مامان 🥰۱۴۰۴/۰۶/۰۵ رفتیم آنومالی ماشاالله خیلی شیطونی مامانی همش داشتی میچرخیدی دوست داشتم ساعتها به صفحه مانیتور نگاه کنم و ببینمت خانم دکتر گفت یه پسر نانازی 🥰۱۴۰۴/۰۶/۱۳ اولین خریدت کردیم دوتا زیر دکمه کوچولو بابا همش میگه این خیلی برات بزرگه 🤩۱۴۰۴٫۰۷/۰۲ وقتی بابایی دستش رو شکمم بود یه لگد محکم زدی بابایی کلی خندید و ذوق کرد برات ❤️ ۱۴۰۴/۰۷/۰۳ پریشب با دیدن خون یه شوک بهم دادی مامانی اونجا احساس کردم یه تیکه از وجودمی و چقدر بهت دلبستم من گریه کردم و بابایی خیلی نگرانت بود رفتم دکتر و گفت نیم سانتی دهانه رحم باز شده و باید استراحت کنم 😢۱۴۰۴٫۰۷٫۱۵ امروز اتفاقی فهمیدیم بابایی از یه آهنگ خارجی خوشش میاد توهم خوشت میاد و هروقت اون آهنگ میذاریم کلی تکون میخوری منو باباییم دستمون میذاریم رو شکمم و دوتایی از شیطنتات کیف میکنیم راستی اسمتم انتخاب کردیم قلب مامان  ❤️

من تو یه ساختمونم و مشکلی ندارم عزیزم

بستگی به همسرت، خانواده ش و مرزبندی ها داره

به خصوص همسرت که اجازه دخالت و خیلی چیزا رو نده و هوات رو داشته باشه

اتفاقا من راضی ام چون مهمون نمیاد خونم، هرکی میاد می‌ره خونه مادرشوهرم و من میرم اونجا که ببینمشون

امسال میشم physiatrist :)
دارن عزیزم دوتاشون شوهر کردن شوهرم خونه داده بهشون گفته اول زندگی اتون نمی‌خواهد برین خونه کرایه کنی ...

واقعا خواهر شوهرات و مادر شوهرت باید تو رو بزارن رو سرشون حلوا حلوا کنن ،کدوم عروسی تو این زمونه اینجوریه 

کامل میفهممت چون زندگی خودممم تقریبا شبیه توس منم با مادر شوهرم اینا و برادر شوهرم تو یه ساختمونیم و همسرم همیشه براشون خرج میکنه ،امید وارم قدرتو بدونن

عزیزم خوب کاری کردی که راهنمایی ام کردی دستت درد نکنه مرسی واقعا تشکر میکنم ازت لطف کردی الان که فکر ...

عزیزم بگو با این کارات داری دوماد هاتو بی مسئولیت بار میاری بگو فردا دودش تو چش خودتون میره بهسون کار بده ولی پول نده  الکی حرف در آر بگو مثلا بی خودمون باشه اون روز خواهرت داشت گلایه میکرد از بی مسئولیتی شوهرش 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792