2777
2789

یه جا رفتیم خواستگاری یه دختری بود نقاش بود چقدر تابلو کشیده رود و تو اتاقش بود معلوم بود خیلی هنرمند هست  چهره اش هم خوب بود دختر اخر خانواده بود 

 ما پسندیده بودیم که مادرش گفت من 12 تا بچه دارم جمعه ها از صبح همه بچه هام با نوه هام میان اینجا تا شب و جای سوزن انداختن نیست. بعد من از الان بهتون بگم ما خیلی اهل رفت و امد هستیم و پس فردا نگین نیایید خونه پسرم و این حرف ها نباشه! 

دیگه اینجوری که خانومه گفت ما ترسیدیم گفتیم ایا بعد خونه دخترشون چقدر رفت و امد می خوان داشته باشن که انقدر سفت و سخت دارن شرط می زارن! 

حالا ما خودمون هم اهل رفت و امد هستیم ولی خب در حد معقول بعد تعدادمون هم کم هست! 

می گفت دخترم خیلی کدبانو هست و ناهار و غذای همه مهمون ها رو همین دخترم می پزه! 

خلاصه که نشد ولی هنوز هم یادش می افتم می گم حیف که وصلت انجام نشد و گرنه چه دختر کدبانو و هنرمندی بود! 

(من که خواهر داماد بودم پسندیده بودمش یعنی جای داداشم بود می گفت با همین شرط هم باز قبولش می کنم! )

یعنی خدا نکنه حرف از خدا بزنی و یه عده فکر می کنند نماینده خدا رو زمین هستی و می ریزن رو سرت تا عقده هاشون خالی کنند!

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

عاشق دختره شدم ای کاش پسر بودم خودم میگرفتمش

همین.  خودمم حس کردم خیلی دختر زرنگی و هنرمندی هست منتها مادرش که اینجوری گفت ترسیدیم.

یعنی خدا نکنه حرف از خدا بزنی و یه عده فکر می کنند نماینده خدا رو زمین هستی و می ریزن رو سرت تا عقده هاشون خالی کنند!

حیف بوده قطعا اینا ساده گیر هم بودن

بعد هم داداشت همون قدر که میرفت خونه بقیه الوعده های غذایی خونش کم میشد بعدم مهمونی میداد کم به کم هم

از خانه قدم به دنیای بیرون بگذارید در حالی که زنانگی تان پشت در جامانده است، تا انسانی در جمع حضور یافته باشد و اندیشه و گفتار و رفتار او مورد توجه و احترام قرار بگیرد نه جلوه‌های زیبای جسم و زنانگی‌اش.(امام موسی صدر)                                                                            
حیف بوده قطعا اینا ساده گیر هم بودنبعد هم داداشت همون قدر که میرفت خونه بقیه الوعده های غذایی خونش ک ...

13 تا خانواده بودن هفته ای یک بار هم جمع میشدن سه ماه یک بار خونه برادرت میشد

از خانه قدم به دنیای بیرون بگذارید در حالی که زنانگی تان پشت در جامانده است، تا انسانی در جمع حضور یافته باشد و اندیشه و گفتار و رفتار او مورد توجه و احترام قرار بگیرد نه جلوه‌های زیبای جسم و زنانگی‌اش.(امام موسی صدر)                                                                            
همین. خودمم حس کردم خیلی دختر زرنگی و هنرمندی هست منتها مادرش که اینجوری گفت ترسیدیم.


خب ببین ما تورک هستیم نمی‌دونم اصالت دختره چیه 

ولی ما جمعه ها خونه مامان بزرگا جمع میشیم ماشاالله جمعیتمون هم زیاده 

رفت و اومد هم زیاد داریم نه اینکه هر روز مهمونی بریم نه ولی هفته ای یه بار میریم چایی میخوریم میایم یا اونا میان

حیف بوده قطعا اینا ساده گیر هم بودنبعد هم داداشت همون قدر که میرفت خونه بقیه الوعده های غذایی خونش ک ...

اخه فقط بحث هزینه نیست. تعداد که بالا باشه و رفت و امد زیاد  احتمال دخالت هم زیاد می شه  خیلی چیزهای دیگه کنارش هست.   البته من حق می دم کسی حوصله این حد شلوغی و رفت و امد نداشته باشه. 

یعنی خدا نکنه حرف از خدا بزنی و یه عده فکر می کنند نماینده خدا رو زمین هستی و می ریزن رو سرت تا عقده هاشون خالی کنند!

اخه فقط بحث هزینه نیست. تعداد که بالا باشه و رفت و امد زیاد احتمال دخالت هم زیاد می شه خیلی چیزهای ...

درسته دیگه حالا گذشته

از خانه قدم به دنیای بیرون بگذارید در حالی که زنانگی تان پشت در جامانده است، تا انسانی در جمع حضور یافته باشد و اندیشه و گفتار و رفتار او مورد توجه و احترام قرار بگیرد نه جلوه‌های زیبای جسم و زنانگی‌اش.(امام موسی صدر)                                                                            
خب ببین ما تورک هستیم نمی‌دونم اصالت دختره چیه ولی ما جمعه ها خونه مامان بزرگا جمع میشیم ماشاالله جم ...

اینها از صبح می رفتن تا شب.   شام و ناهاری بودن 

مهمونی در حد یه سر زدن و چایی خوردن خوبه.  اون مهمونی های هر هفته از صبح تا شب واقعا خسته کننده است  یعنی یه جمعه نمی تونی برای خودت باشی

یعنی خدا نکنه حرف از خدا بزنی و یه عده فکر می کنند نماینده خدا رو زمین هستی و می ریزن رو سرت تا عقده هاشون خالی کنند!

اخه فقط بحث هزینه نیست. تعداد که بالا باشه و رفت و امد زیاد احتمال دخالت هم زیاد می شه خیلی چیزهای ...

بحث هزینه هم هست در دراز مدت  عزیزم ،فکر کن جای یکی دو تا خانواده سه تا خانواده دوازده سیزده تا بشن پذیرایی دارن تولد دارن عزا عروسی ،خیر و شر ،واویلا ازین خانواده های شلوغ ،من خودم از یه خانواده خلوت رفتم تو خانواده شلوغ به خدا سلامت عقلیمم دارم از دست میدم، همش حرف و سخن و داستان، هر روز تولد یکیه ،یکی مریض یکی مشکل داره از،بقیه طلبکاره انگار، همه پشت هم باشن خوبه ولی یکی دوتا بچه میشن زینب ستم کش معمولا بقیه هم پر توقع و طلبکار.... واقعا خسته شدم از دستشون

من بودم قبول نمیکردم فرض کن از پنج شنبه زنت باید بره خونه مادر زنت کار کنه بپزه بقیه بیان بخورن شاید ...

اخه اون مادری هم که اون داشت و این جوری داشت شرط می زاشت ازش بعید نبود بعد ازدواج هم بخواد برای زندگی دخترش نظر بده 

یعنی خدا نکنه حرف از خدا بزنی و یه عده فکر می کنند نماینده خدا رو زمین هستی و می ریزن رو سرت تا عقده هاشون خالی کنند!

بحث هزینه هم هست در دراز مدت عزیزم ،فکر کن جای یکی دو تا خانواده سه تا خانواده دوازده سیزده تا بشن ...

 خود دختره فوق العاده بود ولی ما دیگه از این مشکلات بعدش ترسیدیم و قبول نکردیم

یعنی خدا نکنه حرف از خدا بزنی و یه عده فکر می کنند نماینده خدا رو زمین هستی و می ریزن رو سرت تا عقده هاشون خالی کنند!

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792