من دانشگام شهر دیگس جای که خونه بابام ایناس، خونمون یه جای دیگه اومدم کلاس داشتم اون شهر خودمون بود من دانشگاه ، دیدم زنگ زد گفت دارم میام گفتم چرا داری میای گفت کار دارم لابد من دیگه پیگیر نشدم گفتم بیا خلاصه اومد صبح بود منم بعد دانشگاه رفتم خونه بابام تا بعد از ظهر نیومد، بعد اومد نشست رو مبل داشت با گوشی چت میکرد نور گوشی افتاده بود رو کاشیا و لبخند میزد گفتم داری با کی چت میکنی گفت هیچکی بعد دوباره پیگیر نشدم اومدم بخابم تو پذیرایی چند ثانیه نگام کرد بعد رفت تو اتاق پشت سرش رفتم دیدم پیام یکی اومد بالا صفحه پروفایل داشت تند گوشیو برد و رفت گفتم بدش گفت چتا خصوصی من و داییمه گفتم حداقل پروفایلشو ببینم گفت نه نمیشه گوشیو خواستم بگیرم زدم زمین رفت تو خیابون رفتم دنبالش اومد تو حیاط باز گوشیو نداد بعد نیم ساعت گوشیو بم داد متاسفانه چیزی دستگیرم نشد