عزیزم خیلی راحت بهشون بگو
جاری منم دوتا بچه داره شهر دیگه ای زندگی میکنن وقتی میان شیراز همش خونه ی مادرشوهرم هستن بچه هاشم خب کوچیکن دیگه و شیطون
مادر شوهرمم ۷۵ سالشه کلکسیون بیماریها رو داره ...جاریمم جمع نمیکرد حتی تشک پتو هم جمع نمیکرد و میرفت
خواهر شوهر کوچیکم به داداش و زنداداشش پیغام داده بود و کلی گلایه کرده بود ازشون 😅جاری هم اولش قهر کرد ولی دید حرف خواهر شوهر درسته دیگه حالا که میاد خودش همه کاری میکنه میخواد بره جارو هم میکشه و میره
شما هم بهش بگو با مهربونی و زبون خوش به داداش و زن داداشت بگو