ببین من تجریه ی مشابه دارم و بچه ی خواهر شوهرمو از خونم بیرون کردم...
ولی قبلش هزار بار با زبون بی زبونی بهشون گفته بودم که بچه هاتونو خونه ی من نفرستین و من دیگه کشش بچه داری ندارم و گوشی شنوا نبود....
تازه اگه حوصله بچش یپسر میرفته بهتره بجا اینکه بچشو بفرسته خونه ی کسی میتونست بچه های زن داداششو دعوت کنه به خونش تا با بچش بازی کنن
اون بچه هم وقتی بزرگ بشه متوجه میشه کار مادرش استباه بوده که براش ارزش قائل نشده و بدون دعوت فرستاده خونه ی کسی و مطمین باش زن داداش یه دفعه ای نمیاد به یه بچه بگه از خونه ی من برو بیرون احتمالا یه چیزی بهونه میکنه مثلا میگه خاله الان برو بچه ها درساشونو خوندن میان دنبالت
یا مثلا الان وقت خوابه بعدا بازی کنید و....
و استارتر چون بهت فشار اومده میگی بچمو بیرون کردن!!!
و حتی اگه واقعا هم بیرون کرده باشه این نشان میده که میزبان چقدرر بچه داری سختش بوده و واقعا نمیشه کسیو زور کرد که مسئولیت سرگرم کردن و بازی دادن بچه ی مارو به عهده بگیره