بیرون میخوایم بریم از شب قبل اوکیها یساعت مونده میگه ن من نمبام مادرشوهرمو مبگم بعدا شوهرم میرم تا لباساشو تنش میکنه میبردش میگه بدون تو صفا نداره مسافرت رفتنی الکی میگه نه جاده خلوته اروم میرم که بیاد میره لباساشو میندازه تو ساک که بیاد یا حتی خونه خودمون میخواد بیاد مثلا من ۲۰ تا مهمون دعوت کردم بعدا میگه ن من نمیام اگهم بیام بگید پسرم بیاد دنبالم تا بیام(شوهر دارها ماشینم دارن)فک کنید من با ۲۰ تا مهمون غریبه تنهای تنها یکیشونم کمک نمیدادن تنها موندم پدرشوهرم اومده خونمون شوهرم رفته دنبالش
الان به شوهرم گفتم بریم بیرون بعدا گفت ن خستم فلان خیلی گفتم گفت باشه بعدش گفتم پیش خودم خب چرا اخه واسه یه بیرون منت کنم گفتم بیخیال نریم گفت اوندی اومدی نیوندی خودم میرم بهترمم هست منو یه بغضی گرفته داره خفم میکنه😑