یه آقایی هست بچه آخره کارگره باباش کارگر بوده الان سرطان گرفته مادره هم دیالیز میشه و بیمه نیستن و کلی هزینه درمانشونه، میگه برادراش که یکیشون متاهل هم هست هردو از جیب باباشون میخوردن،الان بابائه مریضه دیگه نمیتونه سرکار بره، همه هزینه ها رو دوش این آقاست،
دلم براش میسوزه همش حرف از خودکشی میزنه، و اینکه مثلا میگفت برا کاهش هزینه هام فقط روزی یک وعده غذا میخورم،
میگه داداشام نمیرن سرکار ،پدرمادرم بخاطر اینا مریض شدن،اینا کمر منو شکستن ،بهش میگم مجبورشون کن برن سرکار میگه چجوری؟ شما راه حلی دارید؟
چجوری داداش های بی غیرتشو مجاب کنه برن سرکار؟