خیلی رمان گونه اس اما استادم بود
تا عاقد خطبه را خوند
پدرشوهرم من را بغل کرد و بوسید
توی جمع بودیم
بهم گفت انگار بچه گربه چسبیده بهم 😂
منم خجالت کشیدم وحشتناک
حسرتش به دلم موند
بعداز شش ماه دوستی مجازی اجازه دادم بیاد دیدنم خونه گرفته بودیم همونجا بغلم کرد موهامو بود کرد الان چهار سال از اون موضوع میگذره سه ساله ازدواج کردیم
حس خوب بغلتون تا اینجا اومد راستش
وای بوسه های یواشکی خیلی خوب بود حیف دیگه نیست فقط خاطرات مونده
شوهرم و ۱۱ سال پیش تو آسانسور بعد عقد یک ماه نامزد بودیم فقط دستشو گرفتم اصلا اجازه بوس بغل نمی‌دادم میگفتم گناه داره 😂😂🤕🤕
خیلیییی قشنگ بود البته کات کردیم . اولین باری ک رفتم خونشون( خاهرش و چند تا بچه هم بودن فکر بد نکنید) نشستیم حرف زدیم آخرش ک خاستم برم دستمو گرفت گفت کی میای دوباره گفتم نمیدونم حالا ننه خیلی قشنگ بودددددد دارم با ذوق و نیش باز تایپ میکنم بعدش خدافظی کردیم دستم تو دستش بود چند قدم رفتم جلو دستمو کشید اومدم عقب افتادم تو بغلش چقدر قشنگ بوددددددددددددددددددددد😍😍😍😍😍😍 الان با دوست صمیمیم ریخته رو هم 😑🤣💔
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
56 ثانیه پیش
58 ثانیه پیش
59 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
