حضرت سلیمان به خداوند اعتراض می کنه که ای خدا چرا این مورچه رو آفریدی؟!
خداوند بهش میگه که حالا تو اولین باره اینو می پرسی اما اون مورچه از صبح تا حالا ده بار بهم گفته خدایا چرا این سلیمان رو آفریدی..! 😐
آره، همش فکر میکنن یعنی آجیلامونو کجا قایم کردیم برن سراغش
توی داستان حضرت سلیمان وقتی سپاه سلیمان میخواد عبور کنه ملکه مورچه ها به مورچه ها میگه برین کنار که له نشین
خب ما مثل غولیم براشون.
ولی تا جایی که میدونم اون ها هم شعور تشخیص این رو دارن که ما انسانیم.(با توجه به داستان حضرت سلیمان)
ولی دنیاشون حس میکنم عجیب وخاصه.
روزى آن حضرت با لشكر عظیمش كه از جن و انس و پرندگان تشكیل مى شد با نظم و صف آرایى خاص، و شكوه بى نظیر حركت مى كردند تا. به وادى مورچگان رسیدند. سلیمان علیه السلام نیز كنار تختش بود. و باد آن را با كمال نرمش و آرامش در فضا حركت مى داد....
حَتَّى إِذَا أَتَوْا عَلَى وَادِی النَّمْلِ قَالَتْ نَمْلَةٌ یَا أَیُّهَا النَّمْلُ ادْخُلُوا مَسَاكِنَكُمْ لَا یَحْطِمَنَّكُمْ سُلَیْمَانُ وَجُنُودُهُ وَهُمْ لَا یَشْعُرُونَ; تا آنگاه كه به وادى مورچگان رسیدند مورچه اى [به زبان خویش] گفت اى مورچگان به خانه هایتان داخل شوید مبادا سلیمان و سپاهیانش ندیده و ندانسته شما را پایمال كنند. (نمل آیه 18)
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
34 ثانیه پیش
35 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
