این قضیه برا دوستمه توروخدا راه حلی دارید بگید انقدر فکر کردم و غصه خوردم و هیچ کاری نمیشد کرد دیگه نمیکشم
شوهرش هر شب میره خونه خواهرش، مرده ماموریته انگار نیست ۹۹٪ شبا و خواهرشوهره زنگ میزنه داداشه بیاد
اینم زن و بچشو ول میکنه میره پیش ابجیه
هرشب هرشب بعضی روزام میره کلا خیلی بند خواهرس حتی دوستم طفلی امروز مریض بوده از بیمارستان برگشتن اینو رسونده رفته پیش خواهره
خوشش نمیاد هر شب با شوهرش بره اونجا خونه خودش راحت تره با بچه کوچیک و شوهرشم از همونجا میره سرکار
دخترعمو پسرعمو هستن دعوا کنن خانواده ها بهم میخورن
با حرف گفته بی محلی کرده دعوا کرده الانم بیخیال شده فقط میریزه تو خودش دیگ چند ساله وضعیت اینه بنظرتون راهی داره؟