خیلی خسته شدم دیگه
نمی دونم چه کنم
ی ماه پیش مادرش دو هفته رفت مسافرت خونش شد هرزه خونه
شوهر من اصلا خونه نمیومد
سر کارم که نمیرفت .اون موقع وضع مغازه خراب بود نمیرفت سر کار
رفبقاش که بیرون بودن رفتم خونه مادرشوهرم دیدم دو کارتن خالی قرص اورژانسی افتاده تو منقل تو حیاط
الانم مادرش رفته مسافرت
جلو من زنگ زده به رفیقش که من دارم میرم سرکار بیا حواست به خونه مادرم باشه
اون دفعه ی خوذدکشی نا موفق داشتم که زیاد براش مهم نبود
وقتی دید سگ جونم با اون همه قرص نمردم دو روز کامل نیومد خونه
خونه مادر شوهرم دیوار به دیوارمونه
ولی در های حیاط به هم دید ندارن اصلا