سلام عزیزم حالت چطوره
راستش من یسری تجارب دارم از جهاتی شبیه شمابود
مجبور بودم خونم رو ترک کنم در هفته دو سه روز
و البته برا کاردیگه بایدمیرفتم
ولی میخوام بگم حس بدی که از اون چند سال دارم
هنوز باهامه و اذیتم میکنه
تاپیکهاتو چند وقته دیدم تو سایت
ناراحت شدم
ببین عزیزم خودکشی اصلا راه حل داستان نیست
این چیزی که داری تو زندگیت تجربش میکنی فقط بخودت و اون مسیری که از ابتدای خلقتت تاالان رفتی ربط داره
الان میفهمم بقدری افکار منفی داری حرف من بسیار بدتر برات مقاومت داره که بمن ربط داره که شوهرم اینطوره؟
ولی لطفا آروم باش
من میخوام بهت یه راه حل ریشه ای بدم
صبرکن همونجابمون و شروع کن رو خودت کار کردن
بدون که اگر شروع کنی آگاهی بدست بیاری بخودت زمان بدی اول واسه یادگیری بعد هم اجراکردن چیزاکه یادگرفتی ... کم کم اوضاع عوض میشه
من انجام دادم خیلیای دیگه انجام دادن جواب داده
باشه
ازت چیززیادی نمیخوام
فقط بپذیر که مسئولیت رخدادهای زندگیتو قبول کنی
اگر قبول کنی خودت ساختیش قبول کردن اینکه میتونی تغییرش بدی ام برات راحت تره
باور کن خودت ساختیش
تو قادری تغییرش بدی
من میتونم راهنماییت کنم.
ولی اگر بخدا اعتقاد داری
این یه روزنه نور و امیدازطرف خداست
خودکشی دعوا کردن پیام دادن اینا راه حلش نیست
خواهش میکنم قدر خودتوبدون براتغییرزندگیت ازراه درستش اقدام کن من هستم ازم بپرس اگردوس داری که چطور و چگونه قراره این کار رو انجام بدی
مراقب خودت باش عزیزم