یبار هم گفتم که توی مسافرت خارج شهر دعوامون شد منو گذاشت همون جا و رفت اون دیگه تیر خلاص بود برام،بارها توی سختی ها بهم ثابت کرده بود که پشتم نیست ولی دیگه این کارش در کنار همه کارهاش تیر خلاص بود ،بعدشم که گفتم ولم کردی بهونه آورد که بچه ها گفتن برو
بخدا هیچوقت اینو نتونستم هضم کنم میدونستم عاشق همن اخ میگفت مجرد بودم باهاش دوست شدم متاهل بود شوهرش کتکش زده بود منم مسافرکشی کردم سوارش کردم بردمش دکتر و شمارشو داده بهم یعنی جز جز حرفاشو و اشناشدنش یادش بود 😭😭😭حتی گفته بود این چیه گرفتی همه این حرفارو هرروز مرور میکنم بخدا من هیچ کم کسری نداشتم خانوادم خیلی معتبرن تو شهر بخدا بخاطر دل بابام نتونستم ابرو ریزی کنم فقط سپردمش خدا خداهم بیشتر هواشونو داشت😭😭😭😭😭