مادرم بیچاره خستس از خرجا ،دغدغه ها ،خرج دندونامون،خرج اجیم که دانشجوئه،خرج خونه
کلافه شده وبه خودش نمیرسه وهنوز واسه خودمون ماشین نداریم
بابام اصن مسئولیت پذیر نیست دورمون نیست همش دعوا ،واسه ارشد وکار وازدواجم همکاری نکرد
همه چی رو مامانمه دلم واسش میسوزه
یه مشت فامیل ودوست وهمکار بدجنس حسود عقده ای داریم که باور نمیکنن وازما انتظار پول دارن
خواستگار خوب پولدارم نداریم
دوستای زشت وبدجنسم چه شوهرایی،همین همکارایی که با من بودن
چهارماه تابستون هیچکی سراغمونو نگرفت بیشعورا
حسرت پدر وشوهر پولدارارو میخورم چه خوشبخت وهارن