كار من نميدونم اسمش درايت هست يانه
ولي تو شرايط سخت زندگي كه قرار گرفتم اولش نميخواستم باور كنم و از سرخوشي هام دست بكشم بعد كه باور كردم از اطرافيان توقع داشتم كمكم كنن بعد كه ديدم كسي كمكم نميكنه كم كم قبول كردم رفتم سركار ولي با شرايط خيلي خيلي بد
بعدش ديدم فايده نداره بچه هام داشتن گرسنگي ميكشيدن تا اين كه يه شب موقع خواب به فكرم رسيد يه كاري رو خودم شروع كنم البته لطف خدا شامل حالم شد چون هيچ هنري از خودم سراغ نداشتم از خدا خواستم كمكم كنه حمايتم كنه پرس و جو كردم از دوست و اشنا از اينترنت و براي خودم كار خونگي راه انداختم شكر خدا راضي هستم درسته كه درامدش كفاف زندگيمو نميده ولي حداقلش اينه كه گرسنگي بچه هام ازارم نميده و ميدونم هر مشكلي به هر بزرگي بلاخره يه روز تموم ميشه ولي دوران كودكي بچه هاي من ديگه بر نميگرده