یهو این وسط شوهر ماهلین مریض میشه کرونا میگیره
بعد میبرن آی سی یو بستری میشه تا۵روز
خونه ماهلینم دقیقا کنار و روبه روی خونه پدرشوهرشه
اونا سواستفاده میکنن از فرصت و ماهلینو اذیت میکنن. تااینکه یع روز خواهرشو ماهلین میاد میگیره ماهلینو میزنه و میگ تو از خونواده نا بد گفتی پیش اینو اون ما چه بدی بهت کردیم؟؟!
و ماهلین شوکه میشه و میوفته بیمارستان درحالی که اصلا پیش کسی هیچی نگفته از بدیاشون!!
و اونروز از شدت حال بدیش که کسیو نداره درکش کنه زنگ میزنه به میران میرانم نگو نامزد کرده و نامزدش گوشیو برمیداره
و با ماهلین حرفشون میشع و میران بع ماهلین فوش میده میگ میخوای زنمو ازم بگیری خودت قسمتم نشدی اینم میخوای ازم بگیری
صداتو ظبط میکنم که فوش دادی و ازت شکایت میکنم به جرم مزاحمت!!
ماهلینم بعد دوروز باخواهش و تمنا از این میران و پسرعموی میران
اخرسر منصرفش میکنع ک نره شکایت کنه چون آبروش میره و
شوهرش طلاقش میداده
ودرکل میونه شون با میران بافوش و فوشکاری تموم میشه
میران اول شروع کرده و ماهلینم فوش داده بعد اون
و ازهم بع کل بی خبرمیشن
و متوجه میشن که آدم هم نبودن اصلا
حالا نمیدونم به چ دلیل ولی
آخرش اینجور میشه
و ماهلینم میرانو به کل فراموش میکنه
چون بی دلیل فوش داده
هنوزم بی محلیا و خونواده دوستیه آرشا ادامه داره اما کار میکنه و
به زتدگیش میرسع و هنوزم فقط اون یه بچه رو دارن که الان ۹سالشه البته دقیق نمیدونم
هنوزم بدی میکنه به ماهلین و عشقشو حاشا میکنه و گاهی میگه تواومدی دنبال من تاخواستگاری کنی نه من دنبال تو!
و آخر عاقبت داستان هنوز مشخص نیس تا بعد ها من خبر جدید گرفتم میگم اینجا
اینو نوشتم تابدونین
عشق باهر بی سروپایی تجربه نمیشهههههه
از رو عصبانیت تصمیم نگیریید
تابه توافق نرسیدین بچه دار نشید
از رو احساسات و کینه ازدواج نکنید
عشق قدیمیتون قدیما خوب بوده براتون نه الان
نزدیک‌خونواده شوهر زندگی نکنید(من خودمم تویه ساختمونم ولی دوستم نزدیک خونواده شوهرشه)
واقعا قدرخودتونو بدونید
هنوزم گاهی دلخوشیه دوستمو میدم میگم شاید
میران اشتبا متوجه شده
شاید خانمش نبوده خواسته اذیتت کنه چون نرفتی ببینیش
و شاید هزارتا دلیل دیگه ولی میگه دل دیگه گاهی هواشو میکنم
میگم درکت میکنم عشق بچگی پاکه فکر خونه و پول وماشین نیستی
که از طرفی عقل نداری تو اون سن اصلا نمیدونی عشق چیه
حالا اینم بگم ماهلین خیلی از شوهرش سرتره
از همه لحاظ):
ولی شانس و سیاست نداشته باشی
جان درعذاب است
اینو گفتم آموزنده باشه براتون
پر بازدید کنید همه ببینن لطفا
لطفا قدرخودمونو بدونیم
این رمانم آخرش باز بودمثل فیلما
هر خبری گرفتم بازم میذارم تایپکو میذارم بمونه ☹😒
تازه آرشا قبلش چنتتتتااادوس دختر داشته و
خونواده آرشا میزننش تو سر ماهلین که
پسرمون خواستگار داشته
اینم یادم رف بگم آرشا از اولش سیگاری بوده و
قلیون میکشیده ماهلین هروقت بهش شک میکرده
آرشا قسم دروغ میخوره ک پاکه و سیگار برای باباشه!بعد از به دنیا اومدن بچه شون اعتراف میکنه که آره سیگاری بوده و قلیونی
و همه اینو میدونستن به جز ماهلین
الانم بااون همه نداری و سختی که کشیده
ماهلین
آرشا بازم میگ وظیفته و کاری نکردی
اینجا بهتره برات یاخونه بابات!!!
خونه خودتو داری و ...
و آرشا همیشه اولویتش خونواده شه
بعد زن و بچه ش
امیدوارم اینا برامون عبرت شه و قدرخودمونو بدونیم
شب همگی خوش 💥🙌
....
