مدام در حال پنهان کاری و دروغ
مثلا میپرسم کجایی میگه فلان جا در حالی که خونه خواهرش
میگم کجا میگه میرم سرکار ولی میخواد مادرش و برسونه دورهمی
مداوم به جا اینکه سرکار باشه در خدمت رسانی به خواهر مادرش و دروغ میگه
راحت بگه آقا فلان جام فلان کار میکنم ولی همیشه دروغ دروغ دروغ
گردن هم نمیگیره برای همشون یه دروغ دیگه داره
میگم همییییین الان با مادرت صحبت کردممممم میگه نههههه
دروغ خونه سوزع
خواهرم ۲۵ساله با شوهر دروغگوش زندگی کرد الان طلاق میخواد
چقدر جدیدا این بچه ننه بودن اقایون مشکل شده
حتما یبار راستشو گفته بلایی سرش آوردی میترسه
از بس شاید حساسی به خانواده اش دروغ میگه
شوهر منم جدیدا اینجور شده
ولی شوهر خواهرم دروغ های بزرگ میگه بی همه چی
کاش همچین مردایی هیچوقت ازدواج نکنن
حتما غر میزنی
شوهر منم همینه من فهمیدم میترسه یا احتیاط میکنه که منو ناراحت نکنه زیادی گارد گرفتیم شاید اسی
همه قضاوت کردین
واقعا از اول مشکلی نداشتم
اینقدر دروغ گفته حساس شدم
هم اینکه مثلا خونه ما مادرش میگه بیا دنبالم منو ببر فلانجا
به من دروغ میگه که بره خونشون دنبال مادرش که ببرتش فلان جا
