دوستان اول بگم که من اورثینک هستم پس نگین وای این تایپیک زدن داشت چون ذهنمو درگیر کرده ومیخام خود خوریم تموم بشه
امروز جایی بودم یه سالن که صندلی هاش عین صندلی های سینماست بعد فاصله بین ردیف ها کمه یعنی بخای رد شی نفرات قبلیت باید بلند بشن تا شما رد شی بعد من عجله داشتم بلند شدم برم نمیدونستم نفر قبلیم میخاد بلند فکر کردم میخواد پاهاشو جمع کنه بلند که شد گیر کردیم بهم
بعد گفت عزیزم یه لحظه اجازه بدید
حالا من دیوونه ازصبح ذهنم درگیز خدایا چرا نشخواز ذهنی و وسواس دازم