انقدر ازدست خانواده مادرم ناراحتم می خوام با شما درد دل کنم شاید آروم بشم ...یه بار مادر بزرگم با خاله مجردم می رفتن قشم به من و مادرم گفتن هزینه شما رو هم مادر بزرگ میده شما هم با ما بیایین ...(بیشتر به خاطر خودشون بود مادر بزرگم پیره میخواست ما همراه خالم باشیم)
اینم بگم ما خودمون به همه شهر های دیدنی ایران رفتیم و دیدیم فقط قشم نرفته بودیم
چشم تون روز بد نبینه اینا با ما اونقدر بد رفتار کردن اونقد منت گذاشتن ادای ندیدها رو درآوردن...انگار من و مامانم
بچه سر راهی بودیم... من و مادرم آدمهای ساکت و آرومی هستیم...خالم اونقد باهام بد رفتار کرد من آخر سر از دستش گریه کردم 😐
ما همیشه باهاشون با محبت و احترام رفتار میگردیم
اینم از کار اینا...راست گفتن آدمها رو تو مسافرت میشناسن خیلی برا مادرم ناراحتم خیلی دلم براش میسوزه😓