من 21 سالم بود تو دانشگاه از یه پسری خوشم اومد(اون زمان از نظرم خیلی باشخصیت اومد) و متاسفانه بقیه فهمیدن
ببینین واقعا زشت نبود از نظر من قیافه عادی داشت
ولی بعد اون انقدرررر پسرای دانشگاهمون من و دست مینداختن مسخره میکردن که ماشالا فقط معنویات واست مهمه و از این تیکه های چرت و پرت
کل دانشگاه منو مسخره میکردن اما خود اون طرف اصلا خبر دار نبود از هیچی
هیچی اخرسرم پسره مهاجرت کرد رفت المان😐🤣🤦♀️
جالبناک بود
وای کو....ن اونایی ک مسخره میکردن سوخت😂😂😂😂
به من کسی حق نداشت تیکه بپرونه تیکه پارشون میکردم
یه دفعه هم پشت سرم یه شایعه ای درست کرده بودن هر چی میگفتم الکی هست من خبر ندارم زیربار نمیرفتن اخرم من گفتم اره من ازش بچه هم دارم حرفیه
ایول به انتخاب درستت😂
خاطره سم نداشتیم ما ، خاطراتمون شبیه تونل وحشت بود.
مثلا یه روز رندوم میرفتیم دانشگاه ، عکسای خصوصی یه دختر با پارتنرش دراومده بود
دانشگاه رفتن من کلاس سمی،بود😂😂
یه بار کنفرانس داشتم داشتم ارائه میدادم اون زمان از این کش مو ها که خودش مو داره از اونا داشتم این گلسره از سرم افتاد یکی از پسرا گفت واااای پشماش ریخت 😂😂😂
هیچی دیگه کنفرانس تعطیل شد
همکلاسی های من می گفتن هر دختری باید با پسر تقریبا اندازه خودش کشتی بگیره من که قبول نکردم ولی یکی از دخترا با یکی از پسرا کشتی گرفتن😂
