دیشب نخوابیده بودم ظهر هم خیلی دنبال شیر خشک گشته بودم خسته بودم تو تاکسی یه وری شدم خوابیدم راننده بهم گف من کار اصلیم ترک اعتیاده😐 انقد عصبی شدم گفتم خب تو ان ای معتاد بودی من خستمه بیخوابم ، مادراتونم تو حال من بودن. اصن انقد ذهنم مشغوله میگم نکنه شکل معتادا شدم. راننده ۶۰ سالش بود