دلم میگیره از این همه تنهایی
سال به سال هیچکس نمیاد خونمون بگن ما مرده ایم یا زنده
احساس میکنم خونمون خاک مرده پاشیدن
جالبه جایی هم نداریم که بریم
همش خونهههه
میخوام برم سرکار
ولی خب این اصن ربطی نداره به موضوع
خیلی حرفا کارا تو دل آدم میمونه
حسرت خیلی چیزا
اینکه هر سال که میگذره و بزرگتر میشم و میبینم چقدر تنهاییم ترسناکه برام من از آینده میترسم
اینکه یه مشت آدم میان میگن تنهایی لذت بخشه 😐 برو بگرد و صفا کن
پس چرا خدا مارو موجودی اجتماعی آفریده اگه قراره تنها باشیم
منظورم اینه که هیچکس رو نداریم این بده
حالم خیلی بده