2777
2789

پنجشنبه اینده قرار عقدمون بود

چقدر حرف زدیم چقدر برنامه ریختیم 

مامانش برگشته بود گفته بود حس میکنم چشاش انحراف داره اونم اومد به من گفت خیلی دلم شکست خیلی چون چشای من انحراف نداره حس کردم مامانش دنبال بهونست زنگ زدیم گفتیم بیاین وسیله هاتونو ببرین ما دختر به شما نمیدیم بعدش خانواده اونا دیگه پیگیر نشدن پسره برگشت گفت چرا باهام اینکارو کردیو همین

حالم خیلی بده

از فشار عصبی همش دارم گریه میکنم که چرا من 

مگه چه گناهی کردم تا حالا دل هیشکیو نشکستم ولی هرکی از راه میرسه یه ضربه به من میزنه

دیروز از حرص رفتم دکتر گفت چشات خیچ انحرافی نداره و سالمن 

کاش اروم شم کاش خدا یه نگاهی به دل من بکنه

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

خب به خاطر این حرف گفتید بیاید وسایلتون ببرید؟ البته من نمیدونم اون پسر ازنطر موقعیت چجوریه وچقدردوستت داره. ولی توزندگی مشترک حرف ازاین بدترهم شنیده میشه فوری نباید طلاق گرفت

❤️❤️

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز