از حاملگی شوهرم خیانت کرد و نیومد دنبالم،تنهایی زایمان کردم و بچم رو تا الان که ۵ سالشه بزرگ کردم،الان بعد ۵ سال ،میگم دخترم رو بدم باباش بزرگ کنه،چون نمیتونم خرجش رو بدم ،چون از مسئولیت یک نفره خسته شدم ،چون اون الان دوباره ازدواج کرده،و من دارم با هزار تا مشکل دست و پا میزنم،از طرفی وقتی فکر میکنم با چه شوقی تو حاملگی منتظر به دنیا اومدنش بودم چه آرزوها داشتم برای تک دخترم ،حالا میخام بدمش دست نامادری ،گریم میگیره،میخام زار بزنم،جوونیم رفت،زندگیم رو دو دستی دادم رفت ،از زیر صفر بدون مهریه شروع کردم،شوهر سابقم بدون هیچ تاوانی راحت زندگیشو میکنه
اون قسمت از زندگیم که یه بدشانسی بزرگ آوردم ،خیلی درد داشت ،خدایا به یه قسمت دیگه از زندگیم یه خوش شانسی بزرگ بده،که خیلی ذوق داشته باشه.
یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.
میدونم فک میکنی زندگیت حروم شده ولی کار کن،بچتو نگه دار
فقط بحث نامادری نیست، بچت زیر دست ناپدری هم میره چون پدری که سر زایمان زنشم نیومده، پدر نیست
روزی سگی داشت در چمن علف میخورد. سگ ديگری از کنار چمن گذشت. چون اين منظره را ديد تعجب کرد و ايستاد. آخر هرگز نديده بود که سگ علف بخورد! ايستاد و با تعجب گفت: اوی ! تو کی هستی؟ چرا علف میخوری؟! سگی که علف میخورد نگاهش کرد و باد در گلو انداخت و گفت: من؟ من سگ قاسم خان هستم! سگ رهگذر پوزخندی زد و گفت: سگ حسابی! تو که علف میخوری؛ ديگه چرا سگ قاسم خان؟ اگر لااقل پاره استخوانی جلوت انداخته بود باز يک چيزی؛ حالا که علف میخوری ديگه چرا سگ قاسم خان؟ سگ خودت باش... #زمستان بی بهار / ابراهیم یونسی
چطور دلتون میاد....می دونم شرایط خیلی سختیه، ولی اون طفلک ٥ سال با شما بوده، جدایی از شما براش تروما میشه و همه آینده اش را نابود می کنه. پدرش اگه آدم مسئولیت پذیری بود، شما را در اون وضعیت رها نمی کرد...
به یـــــزدان که گـــــر ما خرد داشتیم/ کجا این سرانجام بد داشتیم