جاریم رو سه ماه قبل زایمانش دیدم.....
اونم در حد سی ثانیه
چادر سفید سرش بود از گوشه در خونه مادرشوعر سلام علیک کرد و در رو بست
مادرشوهر هم مدام میوه و ...میبرد براش
من نپرسیدم چرا بیرون نمیاد یا چرا مادرشوعر مدام از پشت در داد میزنه فلانییییی میوه بخور
خواهر شوهرم رو هم قبل عید دیدم.....چون عید رفتیم خونه مادرشوعرم گفتن دخترش مسافرته ما هم نرفتیم خونه شون