شمام همسایه هاتون میشینن تو کوچه

عزیزم واقعاتحسین میکنم شمارو بابت قلب رئوفت و دل مهربونت خوشبخال همسرت ک توروداره تونظرکرده خدایی باورکن راست میگما

من مث توم سکوت میکنم تاحالابروی هیچکس نیاوردم بدیش یا دل شکوندن بلدنیستم فقط کارم گریه هس حتی باشوهرمم همینجورم یوقتاشاید دعواکنع میگه توچقدر نفهمی وفلان منم میگم حالاخودت خیلی فهمیده ای این دیگه قاطی میگنه من بایدفرارکنم😂البنه عادی شده یکم براش اینچیزا امیدم اینه عادی تربشه و کمتر جبهه بگیره نسبت ب یه سری مسائل ک پیش میادتوخونه راستی تواین حرفمو یادت باشه یروز جواب خوبیتووگذشتت نسبت ب بدیارو میبینی من خودمم منتظر همچین روزیم 

آره برای ما هم همینه، ولی مامانم از اولش اصلا نرفت تو جمع‌شون که باهاشون صمیمی بشه، روضه هم می‌گیرن میره ولی اصلا یه بار دعوتشون نکردیم روضه خونمون که پاشون باز نشه به خونه.

مرسی عزیزم قطعا خودت خوبی که بقیه رو خوب میبینی 

ولی خب خیلی جاها به نظرم خیلی ضربه میخورم دو سه شب پیش جاریم اومده بهم میگه من فقط ۲۸ سالمه تمام موهام سفید شده ده تا قسم هم میخوره که من باور کنم خانواده شوهرم چه بلاهایی سرش آوردن ، الان پسرش ۱۵ سالش شده جاریم میگن متولد ۶۸ هستش خب هر کی نگاش کنه میفهمه سنشو !! من همینجوری نگاش کردم هیچی نگفتم اومدیم خونه شوهرم شروع کرده میگه چرا میشینی چرت و پرتاشو گوش میدی !!! میگم خب چیکار کنم بهش بگم دروغ نگو که باهام دشمن میشه دقیقا چیکار کنم باید میگه هیچی اصلا باهاش حرف نزن چرا شخصیتتو میاری پایین !!باز دقیقا همین شوهرم اگه برم تو گوشی چرت و پرتاشونو گوش ندم میگه محل بزار فلان کن باور کن گاهی دلم میخواد سرمو بکوبم به دیوار از دیشب که میگه تورو خر فرض کرده حالا من بهش نگفتم چیا دیگه گفته خودش یه لحظه اومد شنید از خودم بدم اومده 

توی کوچه نمیشینن ولی میان دم در واحد همدیگه جمع میشن هی حرف حرف حرف 

سرمون درد میگیره از سر و صدا و بی فرهنگیشون 

خیلی رومخن

شوخی کردم عزیزم

وگرنە پاش بیفتە اصلااا خسیس نیستم تعریف ازخود نباشە 

زندە باشید عزیزمممم 

واااای چقد خندیدم سرصبحی

طفلی دوستت😄😄

😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂

آره کوتاه نمیان 

ای جان دلم ممنون بابت دعای خوبت انشالله خدا اول نگاه به دل مهربونت کنه به حاجت دلت برسونتت😘

انشالله درست میشه  شما خانومی کن صبوری کن اگه یموقع همسرت دلش تنگ شد و خواست بره و گفت بری .مثله مهمون برید و بیایید

که باز پشت سرت تو گوشش نخونن.

خیلی حرفا و درد و دلها رو نمیشه اینجا گفت 😅 وگرنه حرف واسه گفتن زیاده

برات آرامش و سلامتی و دلخوشی میخوام ♥️هرموقع دوستداشتی باهم صحبت کنیم صدام کن ♥️😘

یادش بخیر💔💔🥹چیزی نگم بهتره......🫠

وای خیلی سال پیش تو کوچه ماهم اینجور بودن،یعنی اولا اینطور نبود یه پیرزن اومد محله ما بقیه پیرزنها هم دور خودش جمع کرد،یواش یواش جوونترها هم‌اضافه شدن،حتی از کوچه های دیگه هم میومدن،یک وضع افتضاحی بود،انقدر حرف برای زن و دخترمردم دراوردن خدامیدونه،انقدر فضولی کردن تو زندگی بقیه،اصلا توی شهرک ما کوچه مامعروف بود به همون کوچه که زنهاش میشینن بیرون چون هیچ جا دیگه نمینشستن،خداررحمت کنه اون پیرزنه فوت شد و یواش یواش اون چندنفر هم از کوچه ما رفتن،۱۰_۱۵سالی طول کشید تا درست شد

یبار مردای محل ما جمع شدن رفتن در اون چندتا خونه که زنهاشون بیرون مینشستن باهاشون حرف زدن،چون توی بقیه کوچه ها اسم همه‌زنهای کوچه ما بددررفته بود و میگفتن اینا همه زنهاشون تو کوچه ن درحالیکه اینجور نبود و فقط چند نفر مینشستن اما آبروی بقیه هم برده بودن،باور کن از فرداش مردهای اون خونه ها هم میومدن بیرون کنار زنهاشون مینشستن که تودهنی باشه برای بقیه،خداروشکر نسلشون منقرض شد.

دقیقا،شهرک ما تازه سازه قدیمی نیست،یه نفر از محله های قدیمی اومده بود و این رسم مسخره رو گذاشته بود و بقیه رو دور خودش جمع میکرد،بعد مثلا اینجور بود من صبح تا ظهر میرفتم‌ سرکار,ظهر میومدم خونه استراحت میکردم عصر میرفتم باشگاه یا میرفتم‌ خریدهای خونه،خواهرم‌هم شبح میرفت سرکار ظهر میوند خونه نهارمیخورد دوباره میرفت تا شب،بعد ما هروقت میومدیم‌و میرفتیم‌ اینا تو کوچه بودن،گاهی دیر وقت بود مجبور بودیم بااسنپ بریم‌خونه،بعد اینا گفته بودن دخترا پی فلانی از صبح ول هستن تو خیابون تا شب،هرشب هم یکس‌میرسونتشون خونه، انقدرحرف مفت میزدن که خدامیدونه

چن سالته ؟؟ 😐😐