من فوبیام بارداری ناخاسته با این حلوگیری طبیعیه .
لعنت بهشون چرا نمیزارن ببندیم تمام بشه پی کارش
من پازسال بعد دوتا بارداری و ی هیکل درب داغوت کلی هزینه کردم عمل ابدو کردم شکمم و تخت کردم عالی شدم الان همش فک میکنم خدای نکرده باردار بشم ناخاسته دلش و دارم بندازمش یادنه خیلی سخته بارداری ناخاسته
شوهر منم گفت بچه سوم دختر بیاریم گفتم برو یه زن دیگه بگیر ازمن سومی نخواه
چرا این ناخاسته ها نصیب ما نمیشه
عدالتی نیست خیلی وقته فهمیدم
من همسرم خییییلی گیر و حساسه کلا نو زندگی .تو کرونا رسما حبس بودیم تو خونه .خودم و بچم حیلی از لحاظ روحی صربه خوردیم سر همین حساسیتا.بعد بچم هم خیلی مریض میشد و میشه. دیگه هر دو به فنا رفتیم . من خودم اگر همسرم این طوری نبود دوست داشتم چند تا بچه داشته باشم . کلا بچه ها رو دوست دارم. بهتره بگم داشتم .ولی الان دیگه نه.گاهی بهش فکر می کنم بعد که یادم میاد چه زجری کشیدم بیخیال میشم.
زن عموی من متولد ۶۱ هست . دختر بزرگش هفده ساله دومی الان سیزده ساله و یه پسر سه یا چهار ساله داره الان.اولی و بچه دار نمیشد عموم و بعد سالها دوا درمون خدا داد.دومی و سومی خودشون اومدن بدون درمانی.بعد این پسره که اومده همشون خیلی خوشحال اند.خصوصا دخترا.زن عموی من اصلا کاری نداره با بچه . کلا کاراشو دخترا و البته شخص عموم می کنن.😄کلا پیش عموم هست . بعد یکم پیچ هم هست زن عموم . خلاصه خیلی این روش جوابه.شوهر خودت چطوره؟پسر دوس داره ؟حوصله داره؟کمک میکنه؟قششششنگ با سیاست از همشون کمک بگییییییییررررررر .این حس افسردگی و اینا رو به اونا منتقل نکن اصلا . دیگه با سیاست عمل کن تا واست راحت بگذره..من نمی دونم جو خونتون چطوریه که بگم چی کار کنی.
باشه بابا فهمیدیم پسردار شدی
