نازنین بخاطر خونواده شوهرش تو سختی بود که اخرش ازشون جدا شدن ولی هر دو عاشق هم بودن
کتی هم بخاطر خونواده شوهرش خیلی سختی کشیده بود البته نیما هم اونو دوست نداشت
خونواده نیما سر زده میرفتن سر یخچال بخاطر غذا و همه چیز عروساشون رو تحقیر و مسخره میکردن و هزار مشکل دیگه بوجود می اوردن
وام ازوداح و چند تا وام دیگ گرفت خونه خرید جهیزیه چون نظامی بود همه رو از فروشگاه‌هایی ک قرار داد دارن خرید برا زنش قسطی بعد فروخت نقد همه رو مارک خرید گوشی هم قسطی خریده حالا فقط ماشینش پرابدع که بنطرم اونم سر دو سال میکنه پژو . طلا هم قرضی برداشته برا زنش . و خب دو سه جا کار میکنه واقعا کار میکنه
شرایط عجیبی رو قبول کرده. موفق باشید.
من که خواستگاری میرم صاف رو صادقانه میگم، 8-10 ساعت کار می کنم، انسان هستم و بعدش نیاز به استراحت دارم. اعتقادی به بردگی ندارم.
اگر آرزو های کودکی شما هنوز تیک نخورده شاید برآورده کردن اونا در توانم نباشه. سطح انتظارات خودتون رو بیان کنید.
خوشبختی رو چند درصد در مادیات می بینید.
من خواسته های خودم رو از این دنیا کنترل کردم. دوست دارم هر 3 سال کامپیوتر 500 میلیونی بخرم، دوست دارم دستگاه CNC تقریبا 2 میلاردی بخرم. دوست دارم هر هفته با دوستام مجردی برم کوه. ولی به این رسیدم که زندگی مشترک یعنی فداکاری، این آرزو های پوچ رو کنار گذاشتم. توی خواستگاری هم دنبال خانمی میگردم که از آرزو های بلند دست کشیده باشه. از این بابت گفتم روز اول این ها رو بیان کردید یا نه.
به نظر من خوشبختی داشتن تمام ابزار ها برای من یا تمام لباس ها و زیبنده ها برای همسرم نیست. خوشبختی لبخندی هست که هر روز به هم هدیه می کنیم.
مگه من ازش دستگاه cnv چی چی خواستم من میگم بهم پول بدم برم لباس بخرم میگه این ماه نه ماه دیگه لباس تو خونه ای ندارم بپوشم مگه چی ازش خواستم من شرایط خاصی دارم که توضیح نمیتونم بدم ولی بخاطر درسم مجبورم خونه یکی از اقوام بمونم بهش میگم یه اتاق دانشجویی برام اجاره کن برم سر بار مردم نباشم میگه زورم نمی‌رسه میگم برو دنبال کار دوم تو در هفته دوتا ۲۴ ساعت سرکاری بقیه اش بیکاری زندگی مون یک تکونی بخوره میگه نمیتونم ازم برر نمیاد . اینقددچیزایی هست که از پسش بر نمیاد یا نمیخواد بر بیاد که خنده ات میگیره کم ترین نیاز به خونه اینه که کمد دیواری داشته باشه من لباسام تا میکنم می‌زارم تو بقچه این هم از این و...
اینقد دفاع نکن از هم جنسای خودت عرضه زن گرفتن ندارید نگیرید شوهر من مغز منو خونواده ام با مته سوراخ کرد خدا می‌دونه صد بار بهش جواب رد دادم اصلا قصد ازدواج نداشتم اینقد اصرار کرد کرد که آخر سر من احمق تو سن کم گفتم ولش کن بزار از دستش راحت شم بله دادم من غلط کردم همینجا میگم غلط کرده
خنده از انگشتری که براش می خرم و سوپرایزش می کنم میاد. یا از علاقه ای که به هم داریم.
شاید بد برداشت کردید یا قبلی ها رو نخوندید. این که مثلا درآمد شوهر 20 تومن هست ولی زن میگه من فلان ژاکت 40 تومنی رو می خوام. می دونه نمی تونه تامین کنه ولی پیش خودش فکر می کنه که بره شغل دوم داشته باشه و افسردگی بگیره، به من چه، بره پول قرض بگیره، به من چه. من خواسته هام رو مطرح می کنم. اون باید یه طوری برآورده کنه. منم به این فکر نمی کنم که چه قدر این شدنی هست یا نه. اگر کسی چنین تفکری داره، صادقانه روز اول خواستگاری بیان کنه. شاید پسری باشه که چنین شرایطی رو قبول کنه.
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیستجدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
12 ثانیه پیش
12 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
